الناز حبیبی متولد 21 مرداد 1367 در تهران، بازیگر است.فارغ التحصیل فوق دیپلم رشته تدوین و لیسانس رشته کارگردانی می باشد، فعالیت خود را از کانون پرورشی کودکان شروع کرد و حالا بازیگر سینما و تلویزیون است.
در یک خانواده با 5 خواهر و یک برادر بزرگتر از خود بزرگ شد و ته تغاری خانواده اش می باشد، تمام اعضای خانواده حالا مهاجرت کرده و در کشور سوئد زندگی می کنند
از همان بچگی عشق بازیگری داشتم
سال 1376 در کانون پرورش فکری زمانی که 9 ساله بودم برای بازی در فیلم دفترچه خاطرات به کارگردانی آقای سلطانی انتخاب شدم
برای بازی در آن فیلم دنبال دختری سر و زبان دار و بامزه میگشتند که مرا انتخاب کردند، با پدرم تماس گرفتند و پس از رضایت ایشان بازیگر شدم
پدرم به شدت طرفدار هنر است و از موسیقی تا سینما همه هنرها را دوست دارد، در زمینه بازیگری هم همیشه مشوق و همراهم بود و حتی تا 16 سالگی سر کارهایم حاضر می شد
بصورت جدی از سال 1385 وقتی 18 ساله بود با سریال سال های برف و بنفشه به کارگردانی سعید سلطانی فعالیت خود را جدی تر کرد
سپس با سریال روزگار غریب سال 86 و سریال فاصله ها سال 89 چهره اش شناخته تر شد و با سریال دردسرهای عظیم سال 93 به شهرت رسید
مادرم دوست داشتم بعد از اتمام دبیرستان وارد دانشگاه شوم، ولی فوت او آنقدر برای من سنگین بود که 4 سال نه درس خواندم ، نه کلاسی رفتم و نه کار کردم
بعد از این دوره غم و افسردگی به خودم آمدم و زندگی را از نو شروع کردم
الناز حبیبی سال 1391 وقتی 24 ساله بود با مهدی صاحب زمانی ازدواج کرد
می گوید همسر سالهاست خارج از کشور اقامت دارد و منم به واسطه شغلم نمی توانم از ایران بروم، به همین خاطر در زمان بیکاری مان استفاده می کنیم و به همدیگر سر میزنیم
بالاخره این زندگی دوری و دوستی به جدایی و طلاق ختم شد، خانم حبیبی در برنامه دورهمی گفت : ازدواج به موقع و با آدمی مناسب خوب است
من هم عاشق شدم ولی دوست ندارم خیلی درباره آن حرف بزنم …
دوست دارم خودم باشم و کاری که خودم فکر می کنم درست است انجام بدهم؛ از میان بازیگران، فاطمه معتمد آریا و پرویز پرستویی را خیلی دوست دارم
بین دوستانم همه به من لقب مادر بزرگ را می دهند؛ چون از همان جوانی و نوجوانی هرکاری که اشتباه و یا خطا بوده را انجام ندادم و در زندگی خیلی محتاط عمل کردم
به اعتقاد من ریسک کردن خیلی لازم است، کمدی کار کردن دقیقاً مثل نقش منفی بازی کردن است، ولی من فکر می کنم ریسک کردن را بیشتر می پسندم
شادی خانواده ام، آرامش، سلامت و پول خوشحالم می کند
خصوصا وقتی پول داشته باشی و یک خرید درست و حسابی بروی، من هم مثل بیشتر خانم ها خرید کردن را خیلی دوست دارم البته چیز دیگری که بسیار من را آرام و شاد می کند، فیلم دیدن است
من خیلی آدم اجتماعی ای هستم
اصلا حاضر نیستم یک ثانیه تنها زندگی کنم همیشه از شیوه زندگی یکی از دوستانم که تنها زندگی می کند، تعجب می کنم. حتی یک لحظه نمی توانم به تنهایی فکر کنم
برای خودم هدیه می خرم، بهترین هدیه ای که روز تولدم می گیرم هدیه ای است که خودم برای خودم می خرم؛ از طرف دیگر، کمک به دیگران خیلی خوشحالم می کند