به گزارش خبرنگار رصدورزشی و به نقل از ایران ورزشی: فاصله زمانی که ویلموتس به عنوان سرمربی تیم ملی برگزیده شد تا روزهایی که در کوران سخت رقابت با بحرین و عراق قرار گرفت، آنقدر کوتاه بوده که راهی برای کسب نتایج بهتر باقی نمیگذارد و در حقیقت میتوان گفت خلق این نتایج کاملاً اجتناب ناپذیر بوده است.
حتی اگر ویلموتس در این دو بازی به پیروزی هم میرسید، نباید نتایج به دست آمده را حقیقت تیم تحت اختیار او قلمداد میکردیم و احیاناً دلخوش به تداوم آن میماندیم. ویلموتس که به نظر میرسد از فاکتور شانس و اقبال نیز بیبهره است و برخلاف کیروش از این خصیصه سودی نمیبرد، در شرایطی سکان هدایت تیم ملی را بر عهده گرفته که زمان کافی برای شناسایی دقیق تواناییهای بازیکنان ایرانی در اختیار نداشته و بخش اعظمی از این اطلاعات به شکل خام در اختیارش قرار داده شده است.
در واقع تیم ملی ایران اکنون محصول یک کار مشاورهای و تصمیمهای موازی سرمربیاش برای انتقال تفکرات تازه و اجرای تاکتیکهای متفاوت است که چنین برآیندی را به دنبال داشته و نتوانسته همپای انتظارات عمومی جلو برود. تیم ملی با مربی جدید به جهت رسیدن به شریطی پایدار لااقل نیاز به یک سال زمان دارد و هرگز در این مدت کم نمیتوان انتظار چنین شرایطی را داشت.
فوتبال ایران در نزدیک به 8 سال همکاری با کارلوس کیروش نیز چنین فضایی را تجربه کرده بود و اگر به عقب برگردیم و نتایج تیم ملی در سالهای نخست مربیگری کیروش را مرور کنیم به شرایطی مشابه برمیخوریم اما کیروش درست در بزنگاه حذف و وداع با تیم ملی توانست با اتخاذ تصمیمهای حیاتی و درست خودش را از مهلکه نجات داده و علاوه بر سوق دادن تیم ملی به جامجهانی فوتبال در راستای اعتمادسازی میان خود و افکارعمومی نیز قدمهای بزرگی بردارد.
البته کیروش هرگز در مرحله پیشمقدماتی گرفتار چنین خطراتی نبود اما ویلموتس اکنون در موقعیتی قرار دارد که حتی ممکن است از این مرحله نیز عبور نکند و ناکامترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران لقب بگیرد. آنچه اما آینده تیمملی را مبهمتر جلوه داده ناآشنایی افکارعمومی و فوتبالدوستان با شیوههای مربیگری ویلموتس است و میتوان اینطور به ماجرا نگریست که اکنون هیچ شناختی از سرمربی تیم ملی وجود ندارد و حتی نمیشود درباره این مربی تحلیلی ارائه کرد و لغاتی را در مقابلش به کار برد.
در این 4 بازی که او به عنوان سرمربی فرمان تیم ملی را در دست گرفته به واقع هدفگذاری واحدی در تیم ملی مشاهده نشده است. ویلموتس برخلاف ظاهر اتو کشیده و موجه، تیمی را در ذهن ما ساخته که فاقد نظم، انضباط و هارمونی تاکتیکی است و به درستی هم کسی نمیداند که او برای عبور از این بحران چه تصمیمها و اهدافی را در روزها و ماههای آتی دنبال خواهد نمود و آیا اساساً دکترینی در ذهن خود دارد یا خیر؟!
در واقع دایرهای از بیمها و امیدها پیرامون تیم ملی را فرا گرفته و یک حس بیاعتمادی عمیق میان افکار عمومی و ویلموتس ایجاد شده است که برداشتن این دیوار بیاعتمادی بزرگ نیاز به تحولی بزرگ در اتخاذ شیوههای تاکتیکی و انتخاب نفرات و استراتژی دارد.
آنچه کیروش را متمایز جلوه میداد، گزینش بهترین نفرات در غالب برهههای حضور خود روی نیمکت تیم ملی بود که این برآمده از یک شناخت مناسب از میزان توانایی بازیکنان و درک کافی لیگ بود.
اکنون اما به نظر نمیرسد که ویلموتس به آن درجه از شناخت رسیده باشد و آنچه سرمربی بلژیکی را به این نقطه میرساند، همسویی و همراهی و نزدیکی بیشتر با فوتبال ایران است.
بدون شک اگر ویلموتس میخواهد شانسی برای صعود از این مرحله داشته باشد و در مرحله بعد نیز یکی از اقبالهای مسلم صعود باشد، باید ساعات حضورش در کنار بازیکنان ایرانی را افزایش داده و اولویت خود را میدان دادن به آمادهها قرار دهد. شانه به شانه شدن با رسانهها و مطالعه دقیق آنچه از ذهن کارشناسان رسانهای و حتی کارشناسان فوتبال به بیرون تراوش میکند، حتماً سرمربی تیم ملی را در راه شناخت هرچه بیشتر فوتبال ایران یاری خواهد رساند و به نظر میرسد این محیط گنگ و بسته را برای سرمربی تیم ملی زلال و شفاف خواهد کرد.
حقیقت این است که صعود از این مرحله با اتخاذ تصمیمهای درست آنقدر میتواند سهل و ساده باشد که تمام این روزهای ابهامآمیز از یادمان برود اما به شرط آنکه ویلموتس خود نیز بخواهد راههای صعود را باز کند و تصمیمهای صحیح بگیرد و این غریبگیاش را برای ما به پایان برساند.