چند سال گذشته و با توجه به همهگیری کرونا فرصت مناسبی برای علاقمندان به سینما و سریال به وجود آمد و سریالهای کشور کره جنوبی در این بین توانست مخاطبان جدید و پر وپا قرصی به دست بیاورد. با این حال مسئلهای که شاید برخی از مخاطبان سریال را از محصولات تلویزیونی کشور کره مایوس کند، تمرکز زیاد بسیاری از این سریالها بر مسائل عاشقانه و اصطلاحا رمنس است.
برای نمونه بد نیست تعدادی از سریالهای محبوب کرهای را با هم مرور کنیم. خط داستانی اصلیِ سریال Crash Landing On You حولِ رابطه یک دختر ثروتمندِ اهل کره جنوبی و یک افسرِ اهل کره شمالی شکل میگیرد یا در سریال پر مخاطب It’s Okay to Not Be Okay ما در حقیقت رابطه غیر معمولِ یک نویسنده ضد اجتماعِ کتابهای کودک و یک پرستار بیمارستان روانی را دنبال میکنیم. به همین بهانهها در این مقاله قرار است تعدادی سریال خوش ساختِ کرهای را با هم بشناسیم که خط داستانی اصلی آنها بر خلاف این مثالها حول محور عشق و وصال و فراق شکل نگرفته است.
این سریال در سال 2018 تقریبا مانند یک گردباد تمام کره جنوبی را درنوردید و خیلی زود مخاطبان فراوانی پیدا کرد. داستان اصلی سریال Sky Castle ماجراهای 4 خانواده بسیار ثروتمندِ کرهای را دنبال میکند و مخاطب را در جریان مشکلات و مسائل روانی و فشاری قرار میدهد که اعضای چنین خانوادههایی با آن روبرو هستند. این سریال موفق شده امتیازهای بسیار بالایی را به خود اختصاص دهد و برای نمونه امتیاز سایت IMDB برای این سریال 8.6 است. هرچند Sky Castle درواقع یک سریال درام به حساب میآید اما در مرکز نگاه سازندگان این سریال میتوان نگاهی طنز را یافت. نگاهی طنز به زندگی انسانهایی که ظاهرا به دلیل تولد در خانوادههای بسیار ثروتمند غرق در ناز و نعمت هستند اما در حقیقت غرق در مشکلاتی هستند که همین سبک زندگی برایشان به وجود آورده است.
Save Me از بسیاری جهات سریالی با موضوعی جنجالی به حساب میآید. درامِ اصلی در این سریال به موضوعات بحث برانگیز یک گروه یا کالتِ تندروی مذهبی میپردازد و البته مخاطب در حقیقت ماجراهای دختر نوجوانی را دنبال میکند که سعی دارد خودش را به هر طریقی از جمله کمک همکلاسیهای سابقش از باتلاقِ این کالت بیرون بکشد. شما به عنوان مخاطب Save Me خیلی زود مجذوبِ ماجراها و مشکلات دختری میشوید که با تمام وجود تلاش میکند به سمت آزادی قدم بردارد و در این بین اعضای شستشوی مغذی شده این کالت و البته یک پیشوای مذهبی منحرف سعی میکنند این دختر و تلاشهایش برای رهایی را متوقف کنند. اگر از این سبک سریالها خوشتان میاید به شما قول میدهم جذابیت این سریال اجازه نخواهد داد شبها به راحتی بخوابید.
دنیای متاهلها از آن دست سریالهایی است که ذهن مخاطب پس از اتمامش هنوز به شدت درگیر داستان باقی میماند و فراموش کردن داستان این سریال به همین راحتیها نیست. این سریال 16 اپیزودیِ درام خیلی زود مخاطبش را درون دریایی از مسائل مگوی مربوط به رابطه و البته خیانت به همسر و مسائلی از این دست میاندازد. در این سریال بر خلاف اغلبِ سریالهای درامِ محصول کشور کره، خبری از شخصیتهای شرور و یا قهرمان نیست. شاید نقطه قوت این سریال همین باشد که به جای افتادن در دام کلیشه ترجیح میدهد تصویری واقعی از انسانها را ارائه بدهد، تصویری واقعی با همه نقصها و سیاهیها و شکستها. مخاطب کاملا مختار است که تصمیم بگیرد مسئولیت شکستِ این ازدواج بر عهده کدام شخصیت است و تیم سازنده نظری را به او تحمیل نمیکند.
Prison Playbook یک سریال خوش ساخت است که بیشتر داستانش در زندان میگذرد. داستان این سریال با سرعتی کاملا طبق میل مخاطب پیش میرود و سازندگان این سریال به مسائلی چون رابطه، رفاقت و البته شکننده بودنِ ساختاری بر پایه مردانگیِ سمی هم میپردازند. نقطه قوت این سریال احتمالا شخصیت پردازی هنرمندانه آن است. به تمام وجوهِ تک تکِ شخصیتهای این سریال فکر شده و کارگردان سر فرصت همه این شخصیتها را جلوی چشم مخاطب کالبد شکافی میکند و مخاطب کار سختی برای همذات پنداری با کاراکترها ندارد.
سریال Mother
به نظر شما چه چیزی یک انسان را به یک مادر تبدیل میکند؟ داستان سریال مادر هرچند بسیار جنجالی است و از خط قرمزهای فراوانی عبور میکند اما در بیان ساده پاسخ به همین سوال است. ما در این سریال ماجرای یک معلمِ جایگزینِ دبستان را شاهد هستیم که وقتی در کلاسش با کودکی آسیب دیده و از طرف خانواده مورد سوء استفاده قرار گرفته روبرو میشود، تصمیمی عجیب و شجاعانه میگیرد. این معلم وقتی مطمئن میشود دولت در برابر خانواده سوء استفاده گر، حمایتی از این کودک نخواهد کرد تصمیم به ربودن کودک و فرار کردن به همراه او میگیرد. هرچه داستان این سریال جلو میرود مخاطب بیشتر به این پرسش فکر میکند که آیا به دنیا آوردن یک نوزاد از شما مادر میسازد یا برای مادر شدن به چیزهای بیشتری نیاز هست مانند عشق خالص و از خود گذشتگی.
چه کسی از یک سریال پلیسی و حل کردن معمای جنایتهای مختلف بدش میآید؟ به ویژه اینکه تقریبا همه پروندههای قتل در سریال سیگنال، الهام گرفته از پروندههای قتل واقعی است. داستان سریال سیگنال از جایی شکل میگیرد که یک افسر پلیس متوجه میشود که از طریق یک بیسیم به طرز مرموزی قادر به برقراری ارتباط با یک کارآگاه پلیس در سالهای گذشته است که مدت زیادی از ناپدید شدنش میگذرد. نکته جالب درباره این رابطه عجیب اینجاست که این ارتباطها در سالهای متفاوتی از زندگی کارآگاه گمشده برقرار میشود. به مرور افسر پلیس به همراه یک کارآگاه دیگر و البته کارآگاه گمشدهای که در گذشته زندگی میکند، یک تیم سه نفره جالب برای حل جرم و جنایت تشکیل میدهند و به این شکل داستانهایی مهیج و جذاب برای مخاطبان این سریال میسازند.
مخاطب در این سریال قرار است برخلاف معمول پا در کفشِ یک ضد قهرمان بگذارد و ماجراها را از چشم او ببیند. خط داستانی اصلی این سریال به دادستانی مربوط میشود که برای رسیدگی به فسادهای موجود در تشکیلات دست به تشکیل تیمی چهار نفره از زنان و مردان خبره در کلاه برداری میزند. این سریال موفق شد خیلی زیاد به محبوبیتی قابل توجه در بین مخاطبان کرهای دست پیدا کند. هرچند که سرعتِ پیشرویِ داستانِ The Player در لحظاتی دچار اشکال میشود اما هماهنگی و هنرمندیِ تیم بازیگران و البته هوش و هنرِ تیم سازنده در بازسازی صحنههای سرقت و دیگر لحظات پر هیجان میتواند هر مخاطبی را مجذوب کند.