سوم آذر ماه امسال صدای شلیک های گلوله سکوت یکی از روستاهای نیشابور را شکست.محمد عریان دستش را روی شکمش گذاشت.یک لحظه احساس سوزش عجیبی در بدنش کرد.کف دستش را نگاه کردکه خون آلود بود.اما دیگر چیزی متوجه نشد.داماد خواهرش حیرت زده به او چشم دوخته بود و نگاهش بین لب جاده و شکم خونین محمد تند تند می چرخید.پدرزنش را می دید که بالاخره وعده تیراندازی اش را عملی کرده بود و داشت از مهلکه می گریخت.
محمرعریان روی تخت بیمارستان است و حال و روز او تعریفی ندارد.مهدی برادر او ماجرای این حادثه را برای خبرنگار رکنا اینطور تعریف می کند:«چند وقتی بود که شوهرخواهرمان حال روحی و عصبی خوبی نداشت.از چند سال قبل داروی اعصاب مصرف می کرد.اما این اواخر حالش هر لحظه بدتر می شد.در ذهن خود تصور می کرد که دیگران قصد آسیب زدن به او را دارند و اعضای خانواده اش را تهدید می کرد.تا حدی که خواهرم و فرزندانش دیگر امنیت جانی نداشتند. برای اینکه می ترسیدیم بلایی سر آنها بیاورد،آنها را نزد خودم آورده بودم و مدتی بود که با خود من زندگی می کردند.»
روز حادثه بعد از اینکه مرد 59 ساله به برادر همسر خود شلیک کرد و از آن محل گریخت،خانواده محمد خیلی سریع اقدام به انتقال او به بیمارستان کردند.برادر محمد در ادامه می گویند:«داماد خواهرم،آن روز همراه محمد در حال کار کردن با لودر روی زمین کشاورزی بودند.داماد خواهرم می گفت که سخت مشغول کار بودیم و اصلا متوجه حضور پدرزنم در آن حوالی نشده بودم.یکدفعه برگشتم و دیدم او در حال تیراندازی است و بعد هم فرار کرد.بعد خیلی سریع محمد را به بیمارستان رساندند و تحت مداوا قرار دادند.اما چند ساعت بعد به گوشمان رسید که دامادمان در کوهستان های حاشیه روستا با همان اسلحه خودکشی کرده بود.»
برادر محمد در ادامه گفت:«مدتی قبل دامادمان اسلحه شکاری اش را برداشته بود و می خواست با آن یکی از اقوام را به قتل برساند که فرزندانش به موقع سر رسیدند و اسلحه را از او گرفتند.بعد اسلحه را به برادر دامادمان داده بودند تا نگه دارد و از دسترس دامادمان دور باشد.اما روز حادثه دامادمان با پسر برادرش تماس گرفته بود و او را وادار کرده بود اسلحه را به او پس دهد.»
برادر محمد ادعا می کند که هیچ مداوایی روی دامادشان جواب نداده بود و آخر سر بیماری حاد اعصاب باعث این اقدام جنون آمیز وی شد:«ما با دامادمان هیچ اختلاف و مشکلی نداشتیم و تنها دلیل این اقدام او حال روحی خرابش بود.ما هر کاری برای درمان او انجام داده بودیم و حتی او را نزد یک دعانویس هم برده بودیم که به ما گفته بود دامادتان جن زده شده است.»
منبع: رکنا