-
تاریخ انتشار: 1400/10/05 09:44
اخبار حوادث
کد خبر: 18494

مرد طلبکار در ایستگاه مرگ | قصاص پایان مرد طلبکار بود

مرد طلبکار که به خاطر پس گرفتن پولش مرتکب قتل شده و از سوی قضات دادگاه به قصاص محکوم شده بود به دار مجازات آویخته شد.

مرد طلبکار در ایستگاه مرگ قرار گرفت. قصاص پایان مرد طلبکار بود. مرد طلبکار که به خاطر پس گرفتن پولش مرتکب قتل شده و از سوی قضات دادگاه به قصاص محکوم شده بود به دار مجازات آویخته شد. پرونده مرد طلبکار با قصاص توسط اولیای دم بسته شد

رسیدگی به این پرونده از شامگاه بیست و چهارم اسفند سال ۱۳۹۶ و به‌دنبال گزارش قتل مردی میانسال در خانه‌اش حوالی لواسانات آغاز شد. خانواده مرد میانسال وقتی به خانه برگشته بودند، با جسد او در حالی مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و گوشی تلفن همراه، کارت‌های بانکی و مدارک و کلیدهایش به سرقت رفته بود. با اعلام این جنایت به پلیس تحقیقات در این پرونده آغاز شد.

گرچه در تحقیقات میدانی هیچ رد و سرنخی از قاتل به‌دست نیامد، اما تیم جنایی با چندین فرضیه در رابطه با این قتل مواجه شدند. فرضیه‌های متعدد مورد بررسی قرار گرفت، تا اینکه تیم جنایی در تحقیقات دریافتند که قربانی با مرد جوانی به نام حامد اختلاف مالی داشته است.

با این احتمال که حامد در این جنایت دست داشته است به سراغ او رفتند اما مشخص شد مرد جوان همزمان با قتل خشایار، ناپدید شده و همین مسأله احتمال اینکه او عامل قتل باشد را پررنگ‌تر کرد.بررسی‌ها برای یافتن حامد ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان پلیس دریافتند متهم فراری به خاطر اعتیاد و مصرف مواد مخدر بازداشت شده و در یکی از زندان‌های شمال شرق کشور به سر می‌برد.

با شناسایی حامد، پس از هماهنگی‌های قضایی، متهم از زندان به تهران منتقل شد و در تحقیقات به جنایت شبانه اعتراف کرد و گفت: مبلغی را به‌عنوان قرض به مقتول داده بودم اما هر بار که از او می‌خواستم پولم را برگرداند، بهانه می‌آورد. من واقعاً به پولم نیاز داشتم و همین مسأله هم عامل درگیری بین ما بود.

او ادامه داد: شب حادثه با مقتول تماس گرفته و زمانی که متوجه شدم او در خانه تنهاست، برای صحبت در خصوص بدهی به سراغش رفتم اما دوباره دعوایمان شد و ناخواسته چاقویی که داخل خانه بود برداشتم و چند ضربه به او زدم. وقتی خونین روی زمین افتاد کارت‌های عابر بانک و گوشی تلفن همراه مقتول را سرقت کرده و متواری شدم.

با تکمیل تحقیقات، پرونده حامد برای صدور حکم به شعبه دو دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. متهم در دادگاه به دفاع از خود پرداخت و از اولیای دم درخواست بخشش کرد. اما با توجه به درخواست خانواده مقتول برای قصاص، اعترافات او به قتل، بازسازی صحنه جنایت و مدارک و شواهد موجود در پرونده، قضات دادگاه حامد را به قصاص محکوم کردند.

با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، متهم سه ماه قبل پای چوبه دار رفت اما اولیای دم به متهم دو ماه مهلت دادند. از آنجایی که حامد موفق نشد در این مدت رضایت اولیای دم را جلب کند، با توجه به درخواست آنها، متهم هفته گذشته در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته و پرونده این جنایت بسته شد.

در ادامه به حوادث دیگری که رخ داده است می پردازیم:

نقشه مرد تعمیرکار برای تنبیه یک مالخر

صاحب تعمیرگاه وقتی متوجه شد کارگرانش قطعات خودروهای خارجی را با قطعات فرسوده تعویض می‌کنند قصد پیگیری ماجرا را داشت اما خودش به اتهام آدم ربایی دستگیر شد.

چند روز قبل مرد میانسالی با مراجعه به پلیس از ربوده شدن و سرقت حساب بانکی‌اش خبر داد و گفت: شب از محل کارم به خانه بر می‌گشتم که سه مرد مرا ربودند و پس از ضرب و جرح و تهدید مرا به داخل یک تعمیرگاه خودرو بردند، آنها چند ساعتی مرا آنجا گروگان گرفتند و سپس با زور کارت‌های بانکی مرا گرفته و همه موجودی حساب‌هایم را خالی کرده و سپس رهایم کردند.

بعد از شکایت این مرد و با توجه به مشخصاتی که از مردان آدم ربا و تعمیرگاه محل گروگانگیری به پلیس داده بود مأموران به محل رفته و صاحب تعمیرگاه و دو نفر از کارگران را دستگیر کردند.

 وقتی این سه نفر به اتهام آدم ربایی و سرقت مقابل بازپرس محمدرضا صاحب جمعی در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران قرار گرفتند، صاحب تعمیرگاه گفت: من اتهام خودم را قبول ندارم این مرد خودش مالخر و مجرم است. او با اغفال دو نفر از کارگران تعمیرگاه من که دو پسر نوجوان و شهرستانی هستند آنها را وادار به سرقت کرده بود.

مرد جوان در ادامه گفت: من سال‌هاست که تعمیرگاه خودرو دارم و مشتریانم اعتماد زیادی به من دارند اما چند وقتی بود که با شکایت و اعتراض‌های چند نفر از مشتریانم روبه‌رو شده بودم، آنها مدعی بودند وقتی خودروهایشان را به تعمیرگاه من آورده‌اند برخی قطعات سالم خودرویشان با قطعات فرسوده تعویض شده است.

وقتی موضوع را پیگیری کردم متوجه شدم درست می‌گویند به همین خاطر تصمیم گرفتم موضوع را پیگیری کنم، مدتی کارگرانم را تحت مراقبت نامحسوس قرار دادم تا اینکه متوجه شدم دو نفر از کارگرانم که دو پسر کم سن و سال هستند قطعات خودروهای خارجی را سرقت می‌کنند.

وقتی این سرقت‌ها برایم محرز شد و مچ آنها را گرفتم هر دو نفر شروع به التماس و عذرخواهی کردند و مدعی شدند از سوی مردی به نام جمشید که خریدار اموال مسروقه است اغفال شده‌اند.

کارگرانم گفتند این مرد وقتی فهمیده آنها در تعمیرگاه خودروهای خارجی کار می‌کنند آنها را اغفال کرده و گفته اگر قطعات خودروها را عوض کنند و قطعه اصلی را به او بفروشند پول خوبی به آنها می‌دهد.

صاحب تعمیرگاه ادامه داد: با شنیدن اعترافات آنها می‌خواستم اخراجشان کنم اما آنقدر التماس و گریه و ابراز پشیمانی کردند که منصرف شدم اما تصمیم گرفتم به جای تحویل آنها به پلیس از آنها بخواهم جمشید را به تعمیرگاه بیاورند تا خودم او را گوشمالی دهم و تنبیه‌اش کنم.

آنها هم قول همکاری دادند و شب حادثه جمشید را به تعمیرگاه آوردند و من هم او را تهدید کردم که اگر پول‌هایی را که از راه فروش قطعات خودروهای مشتریانم به دست آورده پس ندهد او را تحویل پلیس می‌دهم. بعد هم کارت بانکی او را گرفتیم و حسابش را خالی کردیم تا بتوانم با آن پول‌ها خسارت مشتریانم را بدهم.

بدین ترتیب با توجه به اظهارات این مرد، دو کارگر نیز صحبت‌های صاحب کارشان را تأیید کردند بنابراین دستور تحقیقات در این رابطه صادر و مشخص شد جمشید از مجرمان سابقه دار بوده است.

با این حال بازپرس جنایی، پرونده را در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار داد تا درباره صحت اظهارات هر دو طرف پرونده تحقیق کنند.

منبع: ایران


کپی لینک کوتاه خبر: https://rasadvarzeshi.com/d/4y8vjb