به گزارش رصد ورزشی: نرگس محمدی متولد 9 فروردین 1362 در تهران است. نرگس محمدی در سال 1396 با علی اوجی ازدواج کرد. نرگس محمدی با سریال ستایش معروف شد. نرگس محمدی کارشناسی پرستاری دارد. فیلمی از عروسی نرگس محمدی در فضای مجازی پخش شده است.
نام:نرگس
نام خانوادگی :محمدی
تاریخ تولد :1364/1/9
محل تولد :تهران
تحصیلات :تحصیلکرده رشته پرستاری
مقابل دوربین خودت را بازی می کنی؟
بازی می کنم اما نه خودم را. در 10 سال اخیر به خصوص در تلویزیون نقش خیلی عجیب و غریبی برای خانم ها اتفاق نمی افتد، وقتی صحبت در مورد نقش زن ها می شود من همیشه می گویم کار خاصی قرار نیست انجام بدهیم همه ما نقش یک زن معمولی و عادی را در شرایط مختلف بازی می کنیم. جمله « در مورد لایه های نقش تان بگویید» خیلی خنده دار است.
زندگی معمولی و شخصی خودت را هم مثل نقش های الان دم دستی می بینی؟
در کل من از روتین بودن زود خسته می شوم. فکر می کنم خدا مرا خیلی دوست داشته است که من وارد این حرفه شده ام. اگر قرار بود کارمند باشم یا در رشته ای که خواندم می ماندم و پرستار می شدم و باید هر روز سر یک ساعتی سر کار می رفتم تا یک ساعت مشخص، زندگی برایم خیلی سخت می شد. الان کلاس های مختلف می روم، گیتار تمرین می کنم و دائم در حال انجام کارهایی هستم تا از روزمرگی نجات پیدا کنم.
چند وقت است که مقابل دوربین هستی؟
از سال 85 ، در این بین به دلیل پیشنهاد نشدن نقش مورد علاقه ام گاهی هشت ماه بیکار بوده ام و این اتفاق برای کسانی که یکدفعه دیده می شوند خیلی می افتد و مدتی بیکار می مانند. خیلی از بازیگر های معمولی که خیلی هم دیده نشده اند، همیشه در حال کار کردن هستند اما بعضی از بازیگران مثل خود من که به اصطلاح یک شبه معروف شده اند با این مشکل روبه رو می شوند. من قبل از معروف شدنم خیلی راحت تر کار می کردم و راحت تر انتخاب می کردم اما حالا هم برای خود من سخت تر شده و هم اطرافیان از من توقع دارند.
در زندگی شخصی از خودت خیلی توقع داری؟
بله، تقریبا. معمولا از آنچه هستم و دارم نهایت لذت را می برم اما دوست دارم همیشه به جاهای بالاتری برسم.
در روابط با آدم ها هم همین طور هستی؟
در روابط با آدم ها اینطور نیستم. در کل من آدم وابسته ای هستم به عنوان مثال ممکن است یک اتاق را 10 سال تغییری ندهم برای اینکه دوست دارم هر چیزی را که دارم همانطور برایم بماند. در مورد آدم ها هم همین طور است. من از اول ابتدایی هنوز دوستانم را دارم. وقتی با کسی دوست می شوم فکر می کنم تمام مسائل او به من مربوط است و برعکس؛ یعنی یا تمام و کمال با کسی دوست هستم یا کلا نیستم. برای اینکه آدم سیاستمداری نیستم که مراقب باشم فلان حرف را پیش فلانی نگویم یا اگر برایم سودی دارد آن فرد را حفظ کنم. به همین خاطر ترجیح می دهم دوستانم کامل برای من و من برای آنها باشم.
فکر می کنی غیر از بازیگری چه شغلی می توانستی داشته باشی؟
خواندن را همیشه دوست داشتم و هر کاری که به این حوزه مربوط باشد را دوست دارم. غیر از این ها هیچ کاری را نمی توانم انجام بدهم.
بزرگ ترین ایرادت چیست؟
خیلی زود به آدم ها اعتماد می کنم و فکر می کنم هر کسی که به من نزدیک است دوست من است و بابت این مسئله خیلی ضربه خورده ام اما نمی توانم در این مورد خودم را کنترل کنم. یکی دیگر از اخلاق های بد من این است که وقتی خیلی خسته و گرسنه هستم هر اتفاقی بیفتد داد و فریاد راه می اندازم. از برزیل که آمدم بعد از 15 روز غذای باب میل نخوردن، مادرم برایم ماکارانی درست کرده بود و من از ماکارانی متنفرم و در برزیل کنار همه غذاها ماکارانی هم بود، به همین خاطر بعد از دیدن غذا گریه کردم!
اگر بگویند قرار است بمیری و فقط یک دقیقه فرصت داری و فقط می توانی به یک نفر زنگ بزنی آن یک نفر کیست؟
قطعا به مادرم زنگ می زنم. از همه بیشتر برای من ارجحیت دارند.
از اینکه روزی نباشی ناراحت می شوی؟
خدا نکند کسی عزیز از دست بدهد اما وقتی عزیزت را از دست می دهی دیگر کنار آمدن با مسائل کمی برایت آسان تر می شود. از وقتی پدرم از دنیا رفت مرگ را پذیرفته ام و می دانم همه خواهیم رفت. بعد از آن مادربزرگم که خیلی برایم عزیز بود را از دست دادم دیگر با مرگ کنار آمده ام و می دانم دنیای دیگری وجود دارد و ما هیچ وقت تمام نمی شویم.
وقت داری کتاب بخوانی؟
بله. تنها چیزی که خیلی حالم را خوب می کند فیلم دیدن و کتاب خواندن است. این روزها به دلیل مشغله زیاد کمتر وقت می کنم فیلم ببینم اما کتاب همیشه همراهم است حتی سر صحنه با خودم می برم و در زمان های خالی می خوانم و همیشه در ماشین کتاب دارم. رمان ها را خیلی دوست دارم.
بچه بودی بیش فعال بودی؟
من خیلی آرام بودم چون بچه اول بودم، همیشه مسئولیت بچه های کوچک تر از خودم را داشتم.
اولین باری که عکست را روی جلد مجلات دیدی، چه حسی داشتی؟
وقتی کلاس بازیگری می رفتم آرزویم این بود که فقط یک سکانس بازی کنم. وقتی برای اولین بار در مجله فیلم فقط اسمم را زدند حال خیلی خوبی داشتم ولی بعد از سریال ستایش آنقدر همه چیز یکدفعه اتفاق افتاد که من متوجه نشدم چطور در یک روز 10 مجله عکس مرا کار کرده اند.