به گزارش خبرنگار رصد ورزشی و به نقل از فوتبالی؛ شاید اگر اکبر یوسفی هافبک جنگنده پاس نبود سرنوشت فوتبالی مجید نامجو مطلق به شکلی دیگر رقم می خورد. اما او حالا خودش اعتراف می کند که اگر کمی آینده نگری داشت می توانست با این درد کهنه ای که قلب طرفداران آن زمانش را هم به درد آورده بود، کنار بیاید اما تبعات یک تصمیم اشتباه هنوز هم جوان اول دهه شصت فوتبال ایران را می آزارد. بازیکنی که با حسرت از زمانی صحبت می کند که شاید می توانست به تیم بزرگی مثل پاریس برود.
در ادامه صحبت های کسی رامی خوانید که در 16 سالگی برای استقلال به میدان رفت و در 18 سالگی لباس تیم ملی را برتن کرد و تا 32 سالگی هم چنان به عنوان ملی پوش در فوتبال ایران درخشید و چشمان علاقه مندان به فوتبال در ایران را با تکنیک نابش نوازش داد.بازیکن محبوب استقلالی ها و البته پرسپولیسی ها بس که دیدن بازی و استیلش لذتبخش بود.
چقدرحیف که تیم هایی مثل بانک ملی امروز دیگر وجود ندارند
فوتبال را به طور جدی از باشگاه بانک ملی آغاز کردم اما مثل همه فوتبالیستهای آن دوران در کوچه پس کوچه های محل بافوتبال آشنا شدم و متعاقب آن بازی در زمین های خاکی را تجربه کردم.
جالب است که آن زمین های خاکی دارای ۳ زمین مجزا بود و بازی ها به صورت لیگ یک و دو و سه با نظم خاصی برگزار می شد. بعد از بازی در زمین های خاکی به باشگاه بانک ملی در جنوب شرق تهران پیوستم و چقدرحیف است که امروز باشگاه بازیکن سازی مثل بانک ملی وجود خارجی ندارد، باشگاهی که بازیکنان بسیار زیادی را به تیم ملی معرفی کرد. این باشگاه در منطقه ای بود که باعث جذب بسیاری از جوانان ما می شد و خیلی از جوانان ما به واسطه بانک ملی در آن منطقه از بسیاری از آلودگی ها دورمی شدند. متاسفانه تیم هایی مثل راه آهن و بانک ملی نابود شدند و من معتقدم همین موضوع ضربه زیادی به مخصوصا به فوتبال پایه زده است.
از 15 سالگی بازی کردم
من از سن ۵ ا سالگی در تیم بزرگسالان بانک ملی بازی میکردم ومن در آن تیم در حالی به صورت فیکس بازی می کردم که آن زمان بازیکنان بسیار خوبی هم در این تیم بازی حضور داشتند. ضمن اینکه قبل از من هم در بانک ملی بازیکنان بسیار مشهوری بازی می کردند.من سه سال در خدمت تیم بانک ملی بودم که در سال دوم در شرایطی که تنها ۱۶ سال داشتم در باشگاههای تهران به مقام سوم رسیدیم. حتی موفق شدیم استقلال را با نتیجه صفر بر صفر متوقف کنیم و در دیدار مقابل پرسپولیس هم موفق به کسب تساوی یک بر یک شدیم و در کل در شانزده بازی که به میدان رفتیم تنها یک شکست را تجربه کردیم.
یک هفته با پرسپولیس تمرین کردم اما به استقلال رفتم
در سال ۶۳ که بازیها نیمه کار تعطیل شد در ابتدا از باشگاه پرسپولیس پیشنهاد داشتم، حتی یک هفته با این تیم تمرین هم کردم چون آن موقع از باشگاه استقلال پیشنهادی نداشتنم. به هر حال یک مشکلی پیش آمد که دلم نمیخواهد الآن آن را بازگو کنم که باعث شد از این انتخاب پشیمان شوم. بعد ازآن بلافاصله باشگاه استقلال به دنبال من آمد و این راهم بگویم که از ابتدا تمایلم هم به باشگاه استقلال بود چون از بچگی طرفدار این تیم بودم و به همین خاطر با تمام وجود این پیشنهاد را پذیرفتم و افتخار همبازی شدن با بسیاری از بزرگان آن دوره استقلال نصیبم شد. واقعا در آن مقطع طوری بود هر بازیکنی از این دو باشگاه پیشنهاد داشت نمی توانست آن پیشنهاد را رد کند. در سال اول که برای استقلال به میدان رفتم برای تیم تهران الف انتخاب شدم و در همان سال ۶۴ افتخار حضور در تیم ملی را هم پیدا کردم و به نوعی همه اتفاقات خوب در همان سال 1364 برای من رخ داد.
نایب رویین دل بر گردن من حق بسیاری دارد
من در دو پست راحت بازی می کردم، در آن زمان که آرایش اکثر تیم ها به صورت 2-4-4 لوزی بود، پشت مهاجمین بکار گرفته میشدم و در بعضی اوقات هم هافبک راست بازی می کردم. البته خاطرم است که در دو بازی به عنوان مهاجم هم به میدان رفتم جا دارد از آقای نایب رویین دل مربی وقت بانک ملی تشکر کنم که باوجود حضور بازیکنان بزرگی که در تیم ما بودند من را به عنوان ۱۱ بازیکن اصلی به میدان میفرستاو استفاده از بازیکن جوانی مثل من امر متداولی نبود و این امر شهامت زیادی را می طلبید.
* شاهرخ بیانی اگر الان بود 8 میلیارد می ارزید
من فکر میکنم ما نسل سوخته فوتبال بودیم، برای مثال ما در زمان سرمربیگری مرحوم پرویز دهداری، سه ماه در رستوران چینی که در کنار دریاچه مجموعه ورزشی آزادی در اردوی تیم ملی زندگی می کردیم. یعنی از نظر امکاناتی به علت جنگ تحمیلی در شرایط بسیار بدی قرار داشتیم. شب ها محل اسکان خودمان را با روزنامه می بستیم تا سوز دریاچه ما را اذیت نکند. من می خواهم بگویم که ما با آن شرایط بسیار سخت بازی می کردیم. شاید الان باورش سخت باشد که بازیکنان بزرگ و ملی پوش همزمان علاوه بر فوتبال شغل دومی هم داشتند، حتی بعضی از بازیکنان ها قبل از حضور در تمرینات تیم ملی روی تاکسی کار میکردند. اما الان خوشبختانه وضعیت به کلی تغییر کرده است ولی با این وجود نتوانستیم در سطح آسیا به مقام قهرمانی برسیم و این واقعا جای تعجب دارد. این در حالی است که در آن دوران ما موفق شدیم با تمامی کمبود امکانات در سطح آسیا هم در رده باشگاهی و هم ملی عنوان قهرمانی را به دست بیاوریم. البته من افسوس کمبود منابع مالی را در زمان خودمان نمیخورم و تنها ازهمین خوشحالم که در حال حاضرسالم هستم و جدا اعتقاد دارم بازیکنان این نسل م زحمات بسیار زیادی را متحمل می شوند، اما من فکر می کنم بازیکنانی مثل شاهرخ بیانی شاهین بیانی مهدی فنونی زاده و بسیاری از بازیکنان آن نسل امروز اگر بازی می کردند شاید هر سالی ۷ تا ۸ میلیارد می ارزیدند.
فوتبال آسیا در زمان ما هیچ پوشش رسانه ای نداشت
من به خاطرسربازی نمی توانستم زودتر در خارج از ایران بازی کنم. به همین خاطر حضورم در باشگاه السد یک سال به تعویق افتاد در حالی که پیش از من هم بازیکنانی بازی در فوتبال قطر را تجربه کرده بودند. یکی از دلایلی هم که پای امثال بازیکنانی مثل من به اروپا باز نشد به این خاطر بود، بازی ها کلاً در آسیا پوشش رسانهای مطلوبی نداشت و از همین رو فوتبال اروپا شناخت کافی از بازیکنانی که در آسیا بازی می کردند نداشتند.
بازیکنان ایران که در کشورهای عربی مورد توجه قرار می گرفتند اغلب از تیمهای استقلال و پرسپولیس بودند. اگر خاطرتان باشد ترکیب تیم ملی ترکیبی هم از بازیکنانی بود که در این دو تیم بازی می کردند. این انتقالات هم فقط به خاطر پیشنهادهای خوب مالی بود که اجازه می داد بتوانیم امرار و معاش کنیم. به علت خروج این دسته از بازیکنان زبده، تیم استقلال در دهه ۶۰ خالی از بازیکنان خوب و صاحب نام بود و به هیمن علت تا حد زیادی تضعیف شده بود، اما در اواخرهمان دهه و در سال های 68 و 69 استقلال صاحب تیم بسیار قدرتمندی شد که در نهایت منجر ه قهرمانی ما در لیگ ایران و جام حذفی و نهایتاً قهرمانی در آسیا شد. حتما یادتان می آید که حدود ۱۲ تا ۱۳ بازیکن استقلال در آن زمان در تیم ملی بودند که در پکن موفق به فتح عنوان قهرمانی شدیم.
داستان شاهرخ بیانی برای من هم اتفاق افتاد
در خصوص مسائل کاپیتانی که در آن دوران در استقلال وجود داشت در ابتدا باید بگویم شاهرخ یکی از بهترین دوستان من است و همچنین یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال باشگاه استقلال و ایران محسوب می شود. من دلم نمی خواهد به این قضیه زیاد ورود کنم، چون بعدها شرایط به گونهای رقم خورد که به خاطر مصدومیت مجبور شدم به باشگاه پرسپولیس بروم. صحبت از این بود که بازیکنی که باشگاه پرسپولیس رفته و در آنجا به ما دو گل هم زده است، قاعدتاً نباید کاپیتان استقلال شود اما بعدها فهمیدم که اشتباه کردم. ما باید یاد بگیریم که شرایط زندگی همدیگر را درک کنیم، شاید شاهرخ درآن زمان مجبور شد که به باشگاه پرسپولیس برود چون این اتفاق برای خودم هم افتاد و تجربه بسیار خوبی هم برای من شد. الان می گویم که شاید من در این مسئله تا حدی احساسی عمل کردم. البته احتمال هم دارد که به خاطر استقلالی بودن زیادم بود اما قطعاً با توجه به شرایط تجربه امروز هم هرگز چنین موضعی نمیگرفتم.
بهترین بازی من مقابل کره جنوبی بود
خیلی ها اعتقاد دارند که بهترین بازی ملی من دیدار رفت مقابل الجزایربود. هنوز هم این اتفاق می افتد که وقتی در خیابان با مردم روبرو می شوم همه از دیدار در برابر الجزایر صحبت میکنند. اما من خودم اعتقاد دارم بهترین بازی من آن دیدار نبود، علی رغم این که مردم چنین اعتقادی ندارند. من خودم فکر می کنم بهترین نمایش من در برابر کره جنوبی در مرحله نیمه نهایی بازی های آسیایی بود. کره جنوبی تیم بسیار پر مهره ای بود که در جام جهانی بازی های بسیار خوبی را به نمایش گذاشته بود و آن موقع بسیار سر و صدا کرده بود. آنها مدعی اول قهرمانی بودند، چون مسابقات آسیایی ۶ ماه بعد از جام جهانی شروع شده بود و به همین دلیل همه فکرمی کردیم کره جنوبی قهرمان مسابقات خواهد شد. قبل از این که به مرحله نیمه نهایی برسد همه تیم ها را به راحتی از پیش رو برداشته بود. تا جایی که با علی آقا که صحبت می کردیم و ازاومی خواستیم به عنوان تیم دوم گروه صعود کنیم که تا فینال به کرهجنوبی برخورد نکنیم، اما علی آقا معتقد بود ما باید بازی های خودمان را انجام بدهیم و کاری به کره جنوبی نداشته باشیم.
در آن بازی من تنها بازیکنی بودم که توپ را کنترل می کردم و میتوانستم تیم را از حالت فشار خارج کنم و شرایط به گونه ای شده بود که خود علی آقا از روی نیمکت فریاد می زد که تو را به مجید بسپارید. بعد از گلی که ما توسط مرحوم قایقران به ثمر رساندیم که (چه فوتبالیست ناب و تاپی بود) فشار زیادی را متحمل شدیم. من فکر میکنم در آن بازی به اندازه کل دوران فوتبالم تکل زدم.
بین دو بازی الجزایر مصدوم شدم
بازی مقابل الجزایر بازی بسیار خاطره انگیزی بود و اتفاقا قرار بود محمد پنجعلی در همان روز خداحافظی کند. خاطرم هست قبل از آن که بازی شروع شود به آقای پنجعلی گفته بودم می خواهم یکی از بازی های خوبم را به افتخار روز خداحافظی شما انجام دهم. هنوزم که هنوز است آقای پنجعلی هر کجا که من را می بیند این خاطره خوب رایادآوری می کند. خدا را شکر این بازی را بردیم ولی در مجموع رفت و برگشت بازی را باختیم که البته من به علت مصدومیت فرصت بازی برگشت را پیدا نکردم.
شاید اگر پایم را گچ می گرفتم هیچوقت از استقلال جدا نمی شدم
درباره ماجرای مصدومیت هم باید بگویم من با توجه به بازی خوبی که در مقابل الجزایر انجام دادم از باشگاه پاریس سن ژرمن پیشنهاد خوبی به دستم رسید، اما متاسفانه به خاطر برنامه ریزی غلط و یا عدم تجربه خودم بین دو دیدار رفت و برگشت مقابل الجزایر در دیدار استقلال مقابل پاس بازی کردم و متاسفانه در آن بازی با شکستگی مچ پا مواجه شدم و پای من از دو جا شکست. خدا بگویم اکبر یوسفی را چکار کند (با خنده) البته هنوز هم از دوستان خوب ما است. من همیشه به شوخی به او میگویم طوری من را زدی که من هر ۳ یا ۴ سال باید یک عمل جراحی روی پای خود انجام دهم. در مورد ان صحنه مصدومیت دقیقا خاطرم هست که یک توپ بسیار معمولی بین ما دوتا افتاد، من تکل زدم که توپ را بگیرم که اکبر یوسفی با کف پا روی مچ پای من آمد.
البته یک مقدار خود من هم در طولانی شدن این مصدومیت بی تقصیر نبودم.چون پیشنهاد پاری سن ژرمن باعث شده بود تا هر طور که شده علی رغم توصیه های پزشکان خودم در بازی بعدی مقابل الجزایر برسانم و به همین دلیل پایم را گچ نگرفتم. چون قرار بود در الجزایرمذاکرات انجام شود. شاید من به جای بستن آتل پایم را گچ می گرفتم ظرف دو یا سه ماه به فوتبال برمی گشتم و کلا سرنوشت فوتبالی من تغییرمی کرد. مثلا احتمال داشت از استقلال جدا نشوم. البته من بعد از مصدومیت باز هم برای تیم ملی کشورم ایران بازی کردم ولی همیشه یک دردی را تا آخر فوتبالم روی مچ پای راستم احساس می کردم. شاید این درد را کسی متوجه نمی شد ولی خودم از درون آن را حس میکردم.
قطعا استقلالی بودم اما برای پرسپولیس کم نگذاشتم
در خصوص انتقالات باشگاه پرسپولیس باید بگویم تنها به خاطر اینکه جواب محبتهای آقای عابدینی را بدهم حاضر شدم پیراهن پرسپولیس را بر تن کنم چون شرط ایشان هم برای اینکه برای درمان مصدومیت من را به آلمان بفرستند پیوستن به تیم پرسپولیس بود. با تمام احترامی که برای تیم پرسپولیس قائلم من باید بگویم من در آن دوران مجبور بودم برای این که بتوانم فوتبالم را ادامه بدهم به باشگاه پرسپولیس بروم. یا باید فوتبالم را در 27 سالگی کنار می گذاشتم یا باید میرفتم پرسپولیس و ما هم در آن زمان شغل و کار دیگری نداشتیم اما متاسفانه استقلال هم در همکاری لازم را با من انجام نداد.
در این مورد که در دوران حضورم در پرسپولیس خوشحال بودم یا نبودم، این مثال برای شما می زنم که در دیدار تیم السد و استقلال که در آن زمان در تیم قطری بازی میکردم گل السد را من به ثمر رساندم. در هر حال منظورم این است که ما ایرانی ها در هر باشگاهی که بازی کنیم سعی می کنیم پولی که می گیریم حلال باشد. در آن دوران هم برای پرسپولیس با تمام وجودم بازی کردم. قطعا استقلالی بودم اما چیز برای پرسپولیس کم نگذاشتم.
ایویچ 11 مرد جنگجو می خواست و به من فرصت نمی رسید
من بعد از حضور آقای ویرا به تیم ملی دوباره اضافه شدم و در دیدار مقابل ژاپن به میدان رفتم اما در دیدار مقابل استرالیا فرصت حضور در زمین را پیدا نکردم. اما در همان دیدار که در مقابل ژاپن بازی کردم، پیشنهادی از لیگ سنگاپور برای من آمد که من را در یک دوراهی قرار داد. باید ریسک می کردم حضور در سنگاپور را می پذیرفتم که از لحاظ مالی برای من شایط خوبی را به وجود میآورد یا با ۳۲ سال و دردی که در پایم حس می کردم برای حضور در جام جهانی می جنگیدم که در نهایت من پیشنهاد بازی در لیگ سنگاپور را انتخاب پذیرفتم. چون ممکن بود با توجه به اینکه در آن دوران ایویچ هموراه اعلام میکرد ۱۱ مرد جنگنده میخواهد فرصتی به من نمی رسید.
نمی دانید با دیدن نام خودم در لیست تیم ملی چه حالی شدم
بدون اغراق نسل من بازیکنان بزرگ زیادی داشت که از نظر فنی و کیفی در سطح بالایی قرار داشتند. نمیدانید من چه حالی داشتم وقتی که در سال ۸۶ در بازیهای آسیایی سئول نام خود را در کنار نام های بسیار بزرگی در بین دعوت شدگان به تیم ملی دیدم. حالا باید از بین 35 بازیکن ۲۰ نفر انتخاب میشد خودتان شرایط را در نظر بگیرید که چه رقابتی به وجود میآمد. در نهایت من جز بیست بازیکن نهایی انتخاب شدم. حالا سوالی که پیش می آید این است که 11 بازیکن ثابت تیم ملی چه کسانی می تواند باشد. یعنی تا این حد بازیکنان هم سطح و خوب داشتیم. من خاطرم هست در یک بازی ۴ بازیکن به نام های محمد پنجعلی، حمید درخشان، فرشاد پیوس و مرتضی یکه حتی فرصت نشستن در روی نیمکت را هم پیدا نکردند با همین مثال متوجه شوید چه بازیکنانی در آن برهه از زمان بازی می کردند.
*در ادامه گفتگو نظرات نامجو مطلق را با به تصویر گذاشتن عکسهایی از هم بازی هاو مربیان سابقش جویا شدیم که در نوع خودش می تواند جالب باشد.
*مرحوم سیروس قایقران: من فکر می کنم بهترین هافبک وسط تاریخ فوتبال ایران بود، البته بعد از پرویز قلیچ خانی بود. من بازی های قلیچ خانی را ندیدم اما با توجه به تعاریف که از شنیدم فکرمی کنم او یک سوپر استار بود. اما سیروس قایقران هم از نظر فنی و هم از نظر رهبری تیم و شعور فوتبالی در جایگاه بالایی قرار داشت. هافبک وسطی بود که پاس های ۵۰ متری را با پای چپ و راستش به راحتی می داد. قدرت شوتزنی وسرزنی وبدنی زیادی داشت ودر کل بازیکن کاملی بود و در عین حال که یک بچه بسیار خوب و ودوست داشتنی.
*جواد زرینچه و شاهرخ بیانی: من فکر می کنم مثلث هایی که در سمت راست استقلال تشکیل می دادیم حاصل کار دوستان عزیز بود. دو بازیکن فوق العاده که اکثر گل های را که در تیم ملی و استقلال به ثمر می رساندیم حاصل کار همین ترکیب بود.
*مجتبی محرمی: مشتی و ماه. هم فوتبالیستی در سطح بسیار بالا و هم به قول خود جنوب شهری ها مشتی بود. من هم مثل شما شنیدم استقلالی بود اما به هر حال جزو اسطوره های باشگاه پرسپولیس محسوب می شود. هم ادم با معرفت و مقابل او هم بسیار بازی کردم چه زمانی که در بانک ملی بودم چه دورانی که در استقلال حضور داشتم.
*منصور پورحیدری: اسطوره، بزرگ و پدر باشگاه استقلال. که لقب پدر باشگاه استقلال کاملا برازنده ایشان است. در خصوص مربی گری هم در سطح بسیار بالایی قرار داشت و افتخارات زیادی را برای استقلال به بار آورد.
*علی پروین: علی اقا که سلطان است که در تیم ملی افتخارشاگردی ایشان را داشتم و توانستیم بعد از 20 سال قهرمان آسیا شویم. تصور اینکه یک نفر همزمان هم مربی پرسپولیس و هم مربی تیم ملی باشد نشان می دهد تا چه حد همه به او اعتماد داشتند و انصافا هر کسی که بهتر بود را به میدان می فرستاد. فراموش نکنیم در فینال پکن 7 بازیکن استقلال را به طور ثابت بازی داد.
* ناصر حجازی: اسطوره باشگاه استقلال و زمانی من عکس های او جمع می کردم. من به خاطر دو نفر استقلالی شدم. یکی از آنها آقای حجازی بود و دیگری حسن روشن. یکی از افتخارات فوتبالی من این است که در کنار ایشان دو سال فوتبال بازی کردم.
* فرشاد پیوس: بهترین جمله ای که می شود در خصوص او گفت همان فرشاد آقای گل است. بازیکنی که همیشه بوی گل می دادو بازیکن بزرگی بود.
*فرهاد مجیدی: او نیز جزو اسطوره های باشگاه استقلال است که زحمات زیادی برای این تیم کشید. یک دوره هم به عنوان مربی کار می کردم و او کاپیتان تیم بود و همیشه نسبت به من محبت دارد که همین جا از او تشکر می کنم. اتفاقا برای مربی گیری استقلال چند روز پیش به من زنگ زد و من به او گفتم که به هر حال این اتفاق می افتدولی الان زمان مناسبی نیست. به نظر من فرهاد بهترین تصمیم را گرفت.
*پرویز دهداری: شاید اگر بخواهم در مورد این مرد صحبت کنم باید به من فرصت یک روزه بدهید، چون بسیار از او خاطره دارم و چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. انقدر این ادم از نظر انسانی بالا بود که با یک جمله نمی توان در خصوص او صحبت کرد. یا باید یک کتاب کامل در مورد او نوشت و یا باید انقدر به من وقت بدهید تا من بتوانم تا گوشه ای از شخصیت ایشان را ارائه بدهم. این انسان اولویت آخرش فوتبال بود. در یک جمله تنها می توانم بگویم که انسان بی نهایت بزرگی بود.
*علی دایی: من فکر می کنم او جزو افتخارات فوتبال ایران است. کسی که با اراده قوی ای که داشت به همه جا رسید و حقش بود. در بالاترین سطح فوتبال دنیا بازی کرد. و هنوز هم آقای گل جهان است و از لحاظ شخصیتی انسان بسیار زحمت کش و شخص تحصیل کرده ای است وتمام خصوصیات یک انسان موفق را او داراست. شاید در جایی بروید و بگویید من ایرانی هستم، ندانند ایران در کجا قرار دارد. اما با اشاره به اسم علی دایی متوجه می شوند ایران در کجای کره زمین قرار دارد. این واقعا نعمتی است که خدا به هر کسی نمی دهد و من خیلی خوشحالم که چند سالی با او هم بازی بودم.
*علی کریمی: بدون اغراق جزو بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است و لقب جادوگر کاملا حقش است و یکی از افتخارات من است که ایشان من را الگوی خود معرفی می کند.