این شبها کاخ سعدآباد میزبان کنسرت نمایش سی صد به کارگردانی امیر جدیدی است. نمایشی که پیشتر با عنوان «سی» در همین مجموعه برگزار شده بود. البته آن اثر با همایون جلب توجه میکرد و این اثر سی صد با بلیت هفتصدهزار تومانی است. به هرحال حواشی این نمایش سی صد هنوز هم ادامهدار است.
روزنامه همدلی در یادداتشی با عنوان «سیصد؛ کنسرت نمایشی که قرار بود پروژهای باشد برای ایران و ایرانی» بهخ قلم علی نامجو به ضعفهای این اثر تاریخی پرداخته:
از روزی که سهراب پورناظری در نشست خبری پروژه «سیصد» در فضای باز کاخ سعدآباد رودرروی اهالی رسانه نشست و از علاقهمندیاش به ایران و وجود جلوهها و ارزشهای ایرانی در آثارش سخن گفت، شاید یک ماهی گذشته باشد. در آن ایام سخن از بزرگترین اثر در تاریخ برگزاری کنسرت نمایش در ایران بود و امروز حقیقت این ادعا پیش روی مخاطبان عیان شده است. این پروژه حالا در شرایطی میزبان تعداد زیادی از مخاطبان موسیقی و تئاتر این مملکت است که فهرست چهرههای نامدار حاضر در این اثر، در شرایطی دیگر شاید میتوانست اتفاق مهمی را در هنر این سرزمین رقم بزند.
این پروژه موسیقایی-نمایشی البته صرفنظر از وجوه کیفی متصور برای اثری با این مختصات بودن بیشک گرانترین اتفاق هنری این سرزمین در این حوزه در طول سالهای گذشته بوده است؛ و البته صرفنظر از توضیحات سهراب پورناظری در نشست خبری این پروژه بدون شک عظیمترین اتفاق هنری در پاسخ به فیلم ضد ایرانی «سی صد.»
سیصد پورناظریها در ادامه پروژه قبلی این دو برادر به نام «سی» روی صحنه رفت؛ اثری در ژانر پر ابهام کنسرت نمایش که یکی از آهنگسازان نامدار ایرانی ساکن انگلستان آن را به غذایی به نام چلوکباب پیتزا تشبیه کرده بود. «سی» با آهنگسازی برادران پورناظری و خوانندگی همایون شجریان یکی از پراقبالترین پروژههای این حوزه در طول چند سال گذشته بود که توانست رکورد اجرا در کشور را برای پروژههای موسیقایی تئاتری در ایران جابهجا کند. پروژه کنسرت نمایش «سی» هم در دوران اجرایش تشابههای فراوانی با سیصد داشت؛ از قیمت بالای بلیت در بازار سیاه گرفته تا لیست بلندبالای چهرههای موسم به سلبریتی که بهعنوان بازیگر در آن به نقشآفرینی پرداختند. در آن بازه زمانی، آن اثر هم با حضور جمعی از شناختهشدهترین هنرمندان تئاتر، سینما و موسیقی در کاخ سعدآباد روی صحنه رفت.
موضوع محوری سی هم به قول آهنگسازش سهراب پورناظری ایران بود منتها در آن زمان برای اولین بار بود که در روند شکلگیری اثری موسیقایی و نمایشی شاهنامه فردوسی مرجع و منبع الهام البته خوانش قرار گرفته بود.
سیصد هم بنا بود اثری باشد درباره ایران و ایرانی و با توجه به سخنان پورناظری و دیگر عوامل حاضر در نشست رسانهای کار انتظار میرفت با اتفاق ویژهای در سطح ملی مواجه باشیم و بتوانیم شاهد خلق یک محتوای تأثیرگذار در حوزه سرگرمی برای ایران و البته جهان باشیم.
قیمتگذاری بلیتهای این اجرا اما از همان ابتدا نشان داد که سیصد نه اثری برای همه مردم ایران که مخصوص به یک طبقه اقتصادی و طبیعتاً اجتماعی خاص خواهد بود که قدرت هزینهکرد مبلغی حدود سه میلیون تومان برای تهیه بلیت یک شب خانوادهای چهارنفره را دارند.
خروجی نهایی این ادعاها البته با آنچه سخنان صاحبان و سازندگان اثر در ذهن مخاطبان ایجاد کرده بودند، فاصله بسیاری داشت. از یکسو فهرست بازیگرانی که پیشازاین توانمندیشان را در آثار تاریخی در این مدیوم بزرگ به آزمایش نگذاشته بودند و از سوی دیگر حضور امیر جدیدی بهعنوان کارگردان این پروژه بزرگ درحالیکه پیشتر حتی برای یک کار کوچک هم مسئولیت کارگردانی را بر عهده نگرفته بود، در عمل نشان نداد که پاشنه آشیل سیصد همانی است که در ابتدا به نظر میرسید.
البته دستاندرکاران کنسرت – نمایش «سیصد» پیشتر برای توجیه قیمتهای نجومی این اثر ۳۰میلیارد تومان هزینه تولید را مطرح کرده بودند که در بعد اقتصادی میتواند قابلتأمل باشد اما در نهایت در نتیجه کار تغییری ایجاد نمیکند. شاید نقطه قوت سیصد نام محمد رحمانیان بود؛ کارگردان و نویسندهای که ورزیدگیاش در نمایشنامهنویسی نیاز به توضیح ندارد. رحمانیان سیصد را بر اساس متنی از «ری بردبری» نوشته بود. از قبل هم اعلام شده بود که خط محوری داستان این پروژه موسیقایی نمایشی به موضوع کتابسوزی و نسلکشی مغولها در نیشابور اختصاص دارد و اتفاقاً همین چند شب قبل علی نصیریان بازیگر کهنهکار تئاتر، سینما و تلویزیون در برنامه خندوانه دربارهاش توضیحاتی داده بود. او آنجا گفت که در سیصد نقش چنگیزخان مغول را بازی میکند و خودش شخصاً پیشنهاد داده که سوار بر اسبی نژاده دیالوگهای چنگیزخان را بر زبان جاری کند.
ایجاد کنش در ذهن مخاطب در راستای حفظ زبان ملی ایرانیان بهعنوان مرکز یکپارچگی سرزمین و پیوند جوانان با موسیقی و شعر اصیل فارسی از مهمترین اهدافِ این پروژه معرفیشده بود اما در عمل رضا بهرام و سهراب پورناظری نهایت هنر خود را به کار بردند برای نابود کردن لحظات درخشانی که تیم نمایشی خلق کرد و البته روزنههای ملودیکی که ذهن خلاق پورناظری پدید آورده بود. جواد عزتی، طناز طباطبایی، مهران غفوریان، دلنیا آرام، عرفان ناصری، منوچهر علیپور، نیما سکوت، امیر جدیدی و رضا کیانیان بازیگران سیصد بودند که کارگردانی امیر جدیدی با نوسانات و معایبش جلوی رقم خوردن اتفاقی مهم از سوی آنان را گرفت اما متن دقیق و قدرتمند محمد رحمانیان اجازه نداد که این اثر که میتوانست در آسمان هنر ایران بدرخشد به فاجعهای تمامعیار تبدیل بشود.
البته نمیشود از ویترین خوشرنگ و لعاب ارائهشده با این کنسرت نمایش چشم پوشید و هنرنمایی گروه اجرا را در کنار گروه جلویهای ویژه بصری نادیده گرفت؛ لوکیشن کاخ سعدآباد هم البته در خلق لحظاتی دیدنی برای پروژه سیصد سنگ تمام گذاشت؛ مکانی که البته در پایان نمایش به بدترین نحو مدیریت شد تا یک بینظمی تمام و کمال شکل بگیرد و شانس وجود حس و حال خوب در اندک مخاطبان راضی این نمایش را هم به عدد صفر نزدیک و نزدیکتر کند.
حضور طرفداران رضا بهرام هم در کاخ سعدآباد دقایق عجیبی را خلق کرد؛ آنجا که خواننده جوان شروع به خواندن میکرد و درحالیکه صحنه داشت در تاریکی فرومیرفت، روشن شدن نور موبایل هواخواهان دوآتشه آقای خواننده وضعیت را برخلاف میل طراح صحنه تغییر میداد.
مقایسه سی و سیصد اما برای طرفداران موسیقی ایرانی درنهایت با یک خلأ مهم همراه بود؛ پایان همراهی سهراب پورناظری بهعنوان آهنگسازی خلاق و توانمند و همایون شجریان خواننده بیبدیل این روزهای موسیقی کشورمان.
بیش از همه اما در این اجرا، گروه خوانندگان به افتادن اثر در جاده ناامیدی کمک کردند؛ نه رضا بهرام درجایی که انتظار میرفت بهخوبی حاضر شد و نه سهراب پورناظری توانست همانقدر که در نوازندگی و آهنگسازی چیرهدست و بااستعداد است، خوب بخواند. در لحظات پایانی شاید این زمزمه در ذهن حاضران علاقهمندان به موسیقی ایرانی تکرار میشد؛ کاش سهراب پورناظری در انتخاب خواننده این اثر بیشتر دقت میکرد و کاش میدانست همچون بزرگان پیش از حد در عرصه آهنگسازی بهتر است پا در کفش خوانندگان نکند.
مهدی خرم دل، روزنامهنگار درباره نمایش سیصد مینویسد:
حقیقتاً این چیزی که برادران پورناظری راه انداختند بیش از اینکه کنسرت باشد، سیرک بود. حالا ما به احترام خانم طناز طباطبایی، تنها نکته مثبت این سیرک، کظم غیظ میکنیم و وارد جزئیات نمیشویم.