سفرنامه چابهار ما هم نوشته شد. تقریباً اواخر تابستان سال ۱۳۹۸ بود، که دوستم پیشنهاد سفر به جنوب کشور را داد. اما پیشنهاد او یک نکته داشت، منظور او جنوب شرقی کشور و سیستان و بلوچستان بود. سفر به سیستان و بلوچستان، با تأکید بر مقصدی به نام چابهار، میتواند پر خطر باشد. اما برای من و دوستم که زندگی را در سفر کردن یافته بودیم، انتخاب فوقالعاده و هیجانانگیزی بود. من از سالها قبل درباره چابهار اطلاعاتی داشتم، اما برای محکمکاری شروع به مطالعه سفرنامه چابهار کردیم.
یکی از دلایلی که من را مجاب کرد، بعد از سفر به چابهار سفرنامه چابهار بنویسم، شاید به دلیل اطلاعات مفیدی بود که ما از سفرنامه چابهار کسب کرده بودیم. ما تصمیم داشتیم در اویل فصل پاییز که برای سفر به سیستان و بلوچستان بسیار مناسب است، به چابهار برویم. برای اینکه مدت بیشتری را در چابهار بمانیم، تصمیم گرفتیم با هواپیما به سمت چابهار برویم.
پرواز ما به سمت چابهار در ساعت ۶:۳۰ صبح روز سهشنبه بود. قبل از شروع سفر ما با یک لیدر محلی هماهنگ کرده بودیم. در سفرنامه چابهار تأکید شده بود که حتماً لیدر داشته باشید، آنهم لیدر محلی!. در سفرنامه چابهار چند لیدر را معرفی کرده بودند و ما با یکی از آنها هماهنگ کردیم. فاصله زمانی تهران تا چابهار با هواپیما بهطورکلی دو ساعت است و ما رأس ساعت ۹ در فرودگاه چابهار بودیم. لیدر محلی ما نیز آقای احمدی در فرودگاه چابهار منتظر ما بود. اگر قصد سفر به بندر عباس را داشتید حتما وضعیت جاده چابهار به بندرعباس را بررسی کنید.
شروع سفرنامه چابهار
آقای احمدی به ما پیشنهاد دادند، به دلیل مدت کم سفر ما بهتر است از همین روز اول گردش را در چابهار آغاز کنیم. به همین دلیل به فاصله بعد از فرودگاه به سمت اسکله کنارک به راه افتادیم. دوستم همیشه عاشق گرفتن عکس است، تا اسکله و دریا را دید شروع به گرفتن عکس کرد. کمی در اسکله کنارک ماندیم و بعد به سمت اسکله پزم کنارک رفتیم. اما برای اینکه بتوانیم غذا بخوریم و در گرمای هوا به اسکله پزم نرویم ابتدا به ساحل شهر کنارک رفتیم. در ساحل شهر کنارک شروع به راه رفتن کردیم، قدم زدن بر روی ماسهزار لذت وصفناپذیری دارد.
کمی که در ساحل ماندیم، به دلیل گرسنگی بسیار، به سمت رستوران رفتیم. به پیشنهاد لیدرمان به یکی از رستورانهای شهر رفتیم و کرائی گوشت و چلوماهی خوردیم. از آنجایی که دوستم کمی بدغذا است، با کلی اکراه کمی از غذا را خورد، اما به نظر من طعم خوبی داشت.
بعد از صرف غذا به سمت اسکله پزم رفتیم، زمانی که بر روی دماغه قدم گذاشتیم، سوراخی را در دل کوه دیدیم که از آن اقیانوس پیدا بود. لذت بسیار تماشای اقیانوس آنهم در هنگام غروب خورشید، هیجانانگیزترین تجربه زندگی من بود. من و دوستم خستگی را فراموش کرده بودیم و فقط به آبی دریا خیره شده و از آرامش آنجا لذت میبردیم.
بعد از تماشای غروب خورشید، به سمت هتل راه افتادیم و هتل بلوچ را انتخاب کرده بودیم. به هتل بلوچ رسیدیم و بعد از پذیرش تقریباً برای خواب پرواز کردیم. هتل بلوچ، هتلی نسبتاً خوب و مورد قبولی بود.
سفرنامه چابهار و رسیدن به درک
برای روز بعد آقای احمدی ساعت هشت صبح در لابی هتل منتظر ما بودند. قرار بود به سمت غرب برویم و آقای احمدی از روز قبل گفته بودند که سفر به غرب کمی طولانی است.
در اولین بازدید به سمت باغهای گرمسیری باغهای گرمسیری درختان زیتون، انبه و موز وجود دارد. من و دوستم اصرار داشتیم که زودتر تالاب صورتی را ببینیم به همین دلیل در باغهای گرمسیری مدت کوتاهی توقف کردیم.
بعد از باغهای گرمسیری به منطقه کوه گل افشان رفتیم و از آن بازدید کردیم. در بالای تپه دهانهای وجود دارد هر چند دقیقه یکبار یک گل به بیرون پرتاب میشود. بعد از گرفتن چند عکس از منطقه گلافشان گذر کردیم.
در راه رسیدن به ساحل روستای درک به صورت کوتاه از درخت انجیر معابد، دره تیس و... نیز بازدید کردیم. ذکر این نکته در سفرنامه چابهار ضروری است که، لیدرها تلاش میکنند بسیاری از مکانهای تفریحی و گردشگری را نشان دهند، اما ما به انتخاب خودمان میخواستیم وقت بیشتری را در ساحل درک بگذرانیم به همین دلیل از سایر مکانها به سرعت گذر کردیم.
در زیبای درک، در کنار نخل تنها ساعات بسیار خوش را گذرانیدیم. لذت نشستن در کنار نخل تنها و چشم دوختن به آبی دریا اوج تزریق آرامش است. از ساحل زیبا درک و غروب خورشید هر آنچه در سفرنامه چابهار بگویم کم است، فقط میتوانم بگویم تجربه فوقالعادهای بود. با تاریک شدن هوا، تصمیم به بازگشت گرفتیم، بعد از خوردن شام برای استراحت به اتاق رفتیم.
صبح روز سوم، سفر به شرق
صبح روز بعد در ساعت ۸:۳۰ به سمت شرق حرکت کردیم. در مسیر از ساحل صخرهای کمب، دیدن کردیم و سپس راه خود را به سوی تالاب صورتی پیش گرفتیم.
حالا به نقطه زیبای سفر رسیده بودیم، تالاب صورتی. تالاب صورتی یا تالاب لیپار در میان نادرترین مکانهای طبیعی در دنیا وجود دارد. تالاب لیپار به دلیل وجود فیتوپلانگتونها به رنگ صورتی مشاهده میشود. در تالاب صورتی باید احتیاط را رعایت کنید، چون امکان فرورفتن در تالاب وجود دارد. سعی کنید پایتان را در مکانهای سفت قرار دهید و از ریسک کردن بپرهیزید.
بعد از دیدن تالاب صورتی به ناچار مجبور به بازگشت شدیم تا وسایل خود را برای بازگشت به تهران جمع کنیم. سفر خاطرهانگیز ما به چابهار تمام شده بود و کاش زمان بیشتری داشتیم. اگر شما وقت داشتید بد نیست چگونه از چابهار به قشم برویم تجربه کنید.
سعی کردم سفرنامه چابهار را بسیار کوتاه بنویسم، تا شما بتوانید از اطلاعات مفید آن استفاده کنید. امیدوارم سفرنامه چابهار برای شما مفید فایده باشد.
* مطلب فوق رپرتاژ اگهی می باشد و سایت خبری رصدورزشی مسئولیتی بابت آن ندارد .....