نیلوفر شهیدی متولد سال ۶۰ در تهران است. نیلوفر شهیدی فارغ التحصیل رشته ی مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی است. نیلوفر شهیدی فرزند اسفندیار شهیدی است او یکی از فیلمبردارای سابق سینما و تلوزیون است. نیلوفر شهیدی دو بردارد به نام امید و حامد دارد. نیلوفر شهیدی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام به مناسبت تولدش تصاویر عاشقانه خود با همسرش را به اشتراک گذاشت.
نام اصلی : نیلوفر شهیدی
متولد : 9 آذر 1360 تهران
زمینه فعالیت : سینما ، تئاتر و تلویزیون
مریم امیرجلالی با پسر جوان ازدواج کرد / عروسی لاکچری مریم امیرجلالی با همسر پولدارش
پیشه : بازیگر
مدرک تحصیلی : کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر
سالهای فعالیت : 1389 تاکنون
والدین : اسفندیار شهیدی
قد : 165 سانتیمتر
برادران : امید شهیدی و حامد شهیدی
همسر : امید همتی فراز
نیلوفر شهیدی بازیگر تلویزیون و سینما و دختر اسفندیار شهیدی مدیر فیلمبرداری است که چند سالی است وارد این حوزه شده. از این بازیگر جوان مجموعه «به کجا چنین شتابان» که از شبکه پنجم سیما پخش شد که او در این سریال نقش مریم را بازی کرد.
او همچنین در فیلم سوم مهرشاد کارخانی با عنوان «سینما سوخته» بازی کرده که به نوعی اولین فیلم سینمایی وی محسوب میشود و هنوز اکران عمومی نشده است. البته شهیدی در کنار این دو کار، بازی در تلهفیلمهای مختلفی را نیز تجربه کرده است. میتوان به آینده این بازیگر جوان امیدوار بود، زیرا به دنبال نقشهای متفاوتی است تا بتواند برای مخاطب خود تکراری نباشد. این گفتگویی با نیلوفر شهیدی از زمان ورودش به این حرفه تاکنون است.
سوال شما جالب است، باورتان نمیشود حتی پدرم دوست نداشت من وارد سینما یا حوزه بازیگری شوم. با اینکه رشته هنر در دانشگاه قبول شدم باز هم اجازه نداد در این رشته تحصیل کنم. به همین دلیل مهندسی کامپیوتر خواندم.
چند مدت بعد بدون اجازه پدر تصمیم گرفتم در کلاسهای بازیگری ثبتنام کنم، که باز بابا متوجه شدند و نتوانستم این کلاسها را ادامه دهم. تا این که حدود ۳ سال پیش به طور اتفاقی رفتم سر کاری که پدرم مدیر فیلمبرداری و آقای صادق کرمیار نیز کارگردان آن فیلم بودند.
پس کارهای آقای شهیدی را دورادور دنبال میکردید و سر صحنه میرفتید. با توجه به علاقهای که داشتید خودتان را از سینما یا حوزه بازیگری و کار دور نمیکردید. غیر از این موضوع دیدن فیلمهای روز دنیا یا سینمای ایران را هم قطعا برای رسیدن به هدفتان دنبال میکردید.
همیشه کارهای بابا را دنبال میکردم چون علاقه داشتم. من به نوعی کنار دوربین بزرگ شدم. از طرفی چون بابا در این حوزه بود ما تمام فیلمهای روز دنیا یا سینمای ایران را دنبال میکردیم. البته خیلی فرق میکند تو با کسی فیلم ببینی که با سینما آشناست و همیشه بعد از دیدن فیلم با هم بحث میکردیم و من در همان زمان نیز تجربه میکردم.
اولین تجربه بازیگری شما چطور شکل گرفت؟
همان زمانی که به طور اتفاقی سر کار آقای کرمیار رفته بودم ایشان به من پیشنهاد بازیگری دادند و من خودم حقیقتا زیاد جدی نگرفتم تا این که حدود دو ماه بعد یک روز به من زنگ زدند و گفتند قرار است یک فیلم تلویزیونی را به زودی کلید بزنند و از من دعوت کردند در آن بازی کنم که عنوان آن رویا بود. من هیچ وقت از دوربین نمیترسیدم ولی برای این فیلم که اولین کارم بود، خیلی برایم سخت بود و آن روز احساس کردم بازیگری کار بسیار سختی است.
من در این فیلم نقش رویایی خانم مرجان شیر محمدی را بازی میکردم؛ زنی که در حال مرگ بود و مدام یک رویا را میدید و او آن رویا را در واقعیت پیدا میکند و همسر و کودکش را به وی میسپارد و بعد فوت میکند.
پس پدرتان دیگر مخالفت نکرد و کار در حوزه بازیگری را دنبال کردید؟
به گونهای پدرم در عمل انجام شده قرار گرفت و خوشبختانه دیگر مخالفت نشان نمیداد. بعد از آن کار،من در ۶ ماه تقریبا در ۶ تلهفیلم از کارگردانانی چون سعید سلطانی، ابراهیم سلطانیفر و… بازی کردم و این لطف دوستان بود که من را معرفی میکردند.
البته من در این چند کار نقشهای کوتاهی بازی میکردم تا به هدف اصلی برسم. به نوعی شاید به نظر شما پرکاری بیاید، اما این حضورهای کوتاه به نوعی باعث ورود من به این حوزه میشدند. البته نمیخواستم به نوعی از حرفه بازیگری هم دور شوم و بیشتر در حال تجربه کسب کردن بودم.
حالا که بالاخره وارد این حوزه که مورد علاقهتان بوده، شدهاید، شهرت از ابتدا چقدر برایتان اهمیت داشت؟
برایم خیلی مهم نبود. هدف من چیز دیگری است. نمیگویم از شهرت بدم میآید، این که ذات آدمی است. ولی دغدغه اصلی من یک بازیگر خوب شدن بوده و هست. شاید میتوانستم از طریق عنوان پدرم بیشتر به هدفم برسم ولی هرگز چنین کاری نکردم. به هر حال ایشان موافق این موضوع نبود و در آن زمانها هیچ کمکی به من نمیکرد.
اما حالا خوشحال هستم، وقتی کاری از من پخش میشود زنگ میزند و انتقاد میکند و حتی بعضی وقتها تشویقم میکند. این برایم رضایتبخش بود. این آرزوی من است که بتوانم روزی جایگاهی مثل ایشان در سینما پیدا کنم.
میخواهم همیشه برای مخاطبم جذاب باشم و از دیدن من در نقشهای مختلف به وجد بیاید. دلم نمیخواهد روزی فرا برسد که برای مخاطبم تکراری شوم.