-
تاریخ انتشار: 1401/08/24 02:56
تیم ملی | تیم ملی ایران | تیم ملی کشور
کد خبر: 31141

داری اشتباه می‌زنی رفیق! پرچم و سرود، هویت ملی است/ یک جوانمرد باید این «مارپیچ سکوت» را بشکند

اعتراض، حق هر شهروند ایرانی است؛‌ حق شما هم. اما آیا اعتراض داخلی را در زمین خارجی فریاد می‌زنید؟ آیا به قول سیمین دانشور، حاضر شدید «رخت چرک‌تان را در حیاط همسایه بشویید؟». آیا بازیکنان سایر تیم‌ها از تمام قوانین و سیاست‌های کشورهای‌شان رضایت دارند و هیچ انتقادی از دولت‌های‌شان ندارند؟ آیا مورد مشابهی سراغ دارید که بازیکنان یک کشور به‌عنوان اعتراض به حوادث داخلی کشورشان، در مسابقات بین‌المللی از خواندن سرود ملی‌شان امتناع کنند؟

برای کسی که در تمام عمرش طرفدار ورزش بوده، لحظه به لحظه بازی تیم ملی را با نذر و نیاز دنبال کرده و با پیروزی‌هایشان سر تا پا غرور شده و اشک شوق ریخته و با شکست‌هایشان قلبش شکسته و از عمق وجودش آه حسرت کشیده، حس عجیب و غم‌انگیزی است که از قهرمانی‌ها و پیروزی‌های اخیر تیم‌ ملی فوتبال ساحلی، کشتی فرنگی و واترپلو خوشحال نشده. ماجراهای شب آخر مسابقات در امارات و آذربایجان و حواشی روی سکو رفتن و جام گرفتن توسط بازیکنان این دو تیم را که با خودم مرور می‌کنم،‌ خاطره هیچ‌کدام از قهرمانی‌های غرورانگیز ماه‌ها و سال‌های قبل در دل و ذهنم زنده نمی‌شود، شور ایرانی بودن، وجودم را پر نمی‌کند و حس غرور، روی غم و غصه‌هایم سرپوش نمی‌گذارد. راز این حس غریب را حتی پسر کوچولوی 6ساله خانواده‌مان – که همیشه امضای نقاشی‌هایش، پرچم مقدس سه رنگ ایران است- هم می‌داند؛ قهرمانی بدون بالا بردن عزتمندانه پرچم و بدون زمزمه همراه با افتخار سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، قهرمانی محسوب نمی‌شود. در بهترین حالت، یک موفقیت در نتیجه است که در حافظه تاریخی مملو از افتخار و غرور مردم این سرزمین، ماندگار نخواهد شد...

تیم ملی

آقای فوتبالیست عذرخواهی کرد و روسیاهی ماند برای آقای بازیگر

ماجراها حدود 2 ماه قبل، از استوری و پست‌های بازیکنان فوتبال بعد از اتفاق تلخ فوت مهسا امینی و حواشی تلخ‌تر آن، شروع شد اما شاید از همه پر سر و صداتر، استوری سردار آزمون بود که نوشته بود دیگر «حتی به قیمت خط خوردن از تیم ملی» سکوت نخواهد کرد... همان چند خط اظهارنظر هیجانی و احساسی، کافی بود برای اینکه تیم ملی در آستانه جام جهانی وارد حاشیه شود. دوستی‌های خاله خرسه شروع شد و عده‌ای با ریختن آب به آسیاب بدخواهان تیم ملی،‌ با تحریک سایر بازیکنان، از آنها خواستند به‌اصطلاح پشت هم‌تیمی‌شان دربیایند. عجیب‌تر از همه اما، استوری کامبیز دیرباز بود که از بازیکنان تیم ملی خواسته بود در حمایت از سردار کم نگذارند چون حداکثر هزینه‌ای که ممکن است برای این کار بدهند، خط خوردن دسته‌جمعی از تیم ملی است! درفشانی آقای بازیگر آنجا جالب‌تر شد که نوشته بود: «بذارید جای شما تیم منتخب نیروهای مسلح رو بفرستن [جام جهانی]».

تیم ملی

صرفنظر از سطحی و مغایر با منافع ملی بودن، این اظهارنظر از بی‌اطلاعی بازیگری که همیشه ادعای فوتبالی بودن داشته هم حکایت می‌کرد. در درجه اول، همه علاقه‌مندان پر و پا قرص فوتبال می‌دانند عضویت در تیم ملی،‌ برای بازیکنان شاغل در لیگ‌های اروپایی و آنهایی که قصد دارند به این لیگ‌ها ملحق شوند،‌ یک اصل تعیین‌کننده محسوب می‌شود. لیگ‌های اروپایی به جای خود، حتی فدراسیون فوتبال ایران هم در زمینه استخدام بازیکنان خارجی، قوانین سخت‌گیرانه‌ای برای تیم‌های لیگ برتری تدوین کرده ازجمله اینکه بازیکنان آسیایی و اقیانوسیه، آفریقایی و آمریکای شمالی باید حداقل در 3 سال گذشته عضویت تیم ملی بزرگسالان یا حداقل در 5 سال گذشته عضویت تیم ملی امید کشور متبوع خود را داشته باشند. در درجه دوم، برای همه اثبات شده که حتی یاغی‌ترین بازیکنان هم حاضر نیستند به هیچ قیمتی افتخار حضور در جام جهانی را از دست بدهند. همین مسائل، از مهم‌ترین دلایلی بود که باعث شد هیچ‌کدام از بازیکنان تیم ملی در آن مقطع، به پیشنهاد کامبیز دیرباز وقعی ننهند.

تیم ملی

آن روی سکه اما جالب‌تر بود. عمر آن استوری کذایی خیلی طولانی نشد و آقای فوتبالیست ضمن پاک کردن استوری اولیه‌اش، استوری جدیدی گذاشت و با رد شایعه اختلاف و دودستگی در تیم ملی نوشت: «باید از بازیکنان تیم ملی عذرخواهی کنم. چون این کار عجولانه من باعث اذیت شدن دوستان عزیزم شد و از جانب بعضی کاربران، اهانت‌هایی به ملی پوشان شده که به هیچ وجه منصفانه نبود و اشتباه از من بوده. خودم را مقصر می‌دانم و مقابل همه اعضای تیم ملی و کادرفنی که باعث شدم نظم و آرامش تیم به هم بخورد شرمنده‌ام...همه بازیکنان برای دلخوشی تک تک شماها با جان و دل برای جام جهانی از جان مایه خواهند گذاشت.»

تیم ملی

یا هم‌نظر ما باش یا بایکوتت می‌کنیم!

در ادامه جریانی شکل گرفت که ورزشکاران و هنرمندان را تحریک و حتی تهدید می‌کرد وارد این میدان شوند و با پست و استوری از این جریان اعتراضی حمایت کنند. اما اعتراضات به مرگ مهسا امینی کم‌کم با ورود لیدرهای افراطی، به رفتارهای خشونت‌آمیز و غیرقانونی و غیرانسانی منجر شده بود که هیچ انسان آزاده‌ای نمی‌توانست نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. اینطور بود که وحید امیری، بازیکن تیم ملی و پرسپولیس از این زاویه به ماجراهای روز واکنش نشان داد. در بخشی از استوری او در این باره آمده بود: «برای کسی مثل من که همیشه از دودستگی گریزان بوده سخت بود در مورد مرگ مظلومانه مهسا امینی بنویسم ولی در مورد آتش زدن قرآن توسط عده‌ای ننویسم. قرآنی که کتاب مقدس میلیاردها انسان در کره زمین است. سخت بود که در مورد برخورد بسیار زشت عده‌ای از مأمورین نیروی انتظامی که قلب انسان را به درد می‌آورد بنویسم و در مورد بریدن گلوی ماموری بی‌گناه و وظیفه شناس دیگر ننویسم و آتش زدن ماموری دیگر را نبینم.

زجر کشیدم وقتی احساسات پاک و معصوم کشورم را که اعتراضی به حق داشتند را به همراه سواستفاده عده‌ای دیگر در تخریب اموال عمومی و جسارت به پرچم اباعبدالله را دیدم. اینکه حمایت یکی مثل مریم رجوی و گروهکش که جنایاتشان بر هیچ کس پوشیده نیست را ببینم و نفهمم چیزی جز دودستگی و ویرانی برای ما درنظر ندارند و نفهمم که عده‌ای خواب تجزیه کشورم را دارند و می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند». اما این اظهارنظر ساده که تلاش کرده بود به تنش‌های موجود دامن نزند، با واکنش منفی گروهی از کاربران فضای مجازی نسبت به وحید امیری همراه شد!

تیم ملی

نیما نکیسا هم یکی از معدود چهره‌های شاخص فوتبالی بود که آشکارا با اغتشاشگرانی که امنیت و تمامیت ارضی ایران عزیز را نشانه گرفته‌اند، مرزبندی کرد. او در بخشی از صحبت‌هایش ضمن تسلیت درگذشت مهسا امینی به خانواده داغدار او گفت: «همه ما داغدار از دست رفتن این عزیز و عزیزان دیگری که برای حفظ امنیت کشور جان‌شان را فدا کردند، هستیم.» دروازه‌بان سابق تیم ملی در ادامه با اشاره به جریانی که با وارد کردن اسلحه جنگی،‌ سلاح سرد و کوکتل مولوتوف،‌ اعتراض مردم را تبدیل به اغتشاش کردند، گفت: «آیا اغتشاش و تخریب اموال عمومی و مردم که در نهایت باید از جیب خودمان دوباره تهیه شود، نامش دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی است؟... این‌ها [که ایجاد اغتشاش و ناامنی می‌کنند] تجزیه‌طلبانی هستند که سال‌هاست دارند هزینه و برنامه‌ریزی می‌کنند. چرا؟ چون به کوری چشم دشمنان، ایران الان یکی از مقتدرترین کشورهای جهان است...»

نیما نکیسا هم بابت این اظهارنظر وطن‌دوستانه، مورد نوازش برخی کاربران فضای مجازی قرار گرفت اما مبتذل‌ترین واکنش به این صحبت‌ها، اقدام اینستاگرام بود که صفحه شخصی نکیسا را به دلیل دفاع از نظام مستقر قانونی در کشورش و محکوم کردن اغتشاش و ناامنی، حذف کرد. اما همین اینستاگرام در استانداردی دوگانه،‌ در مقابل صفحات بیشماری که از شروع اعتراضات در ایران اقدام به انتشار فراخوان‌های اغتشاش و آموزش علنی ساخت سلاح و بمب کرده،‌ موضع بی‌تفاوتی اتخاذ کرده است.

تیم ملی

چه کسی باخت آقای فروشنده؟

واکنش تیم‌های فوتبال هم نسبت به اتفاقاتی که هر روز فضای جامعه را ملتهب‌تر می‌کرد، متفاوت بود؛ برخی با نمایش پرچم ایران در آیین شروع بازی، از حرکات شرم‌آور عده‌ای در هتک حرمت پرچم اعلام برائت کردند و برخی با بستن مچ‌بند مشکی، اعلام کردند سوگوارند. در این میان، نظر متفاوت یکی از بازیکنان پرسپولیس نسبت به هم‌تیمی‌هایش، به جنجال بزرگی تبدیل شد. مهدی ترابی برخلاف دیگر بازیکنان تصمیم گرفت بدون مچ‌بند مشکی بازی کند و همین موضوع، بهانه‌ای شد که برخی کاربران فضای مجازی انواع اهانت‌ها را نثار این بازیکن کنند.

تیم ملی

مضحک‌تر از همه اما، انتقاد احسان کرمی از ترابی بود؛ همان مجری سابق صدا و سیما که چند ماه قبل،‌ با انتقاد از اجتماع باشکوه «سلام فرمانده» در ورزشگاه آزادی، آن را شادی در زمان غم مردم آبادان در ماجرای تلخ ساختمان متروپل دانسته بود اما کمی بعد، تصویر رقصش در مراسم عروسی ساسی مانکن، خواننده مبتذل ساکن آمریکا، منتشر شد. آقای مجری، بعد از انتقاد از مهدی ترابی هم دوباره خبرساز شد؛ این بار با پیوستن به شبکه معاند و مبتذل منوتو و آوازخوانی و رقاصی با مجری زن این شبکه درست در روزهایی که ادعا می‌کرد داغدار مهسا و نیکا و ساریناست! به‌این‌ترتیب، این بار آقای مجری نباخت بلکه با وطن‌فروشی، برای همیشه محو شد...

تیم ملی

آقایان فوتبال ساحلی! بدعت نامبارکی گذاشتید...

همه این ماجراها اما انگار مقدمه‌ای بود برای تجربه اتفاقاتی تلخ‌تر. اتفاقاتی که جرقه آن از روی ماسه‌های مسابقات جام بین قاره ای فوتبال ساحلی امارات زده شد... ما با ثانیه‌های بازی نفس‌گیرشان با آمریکا، نفس در سینه‌هایمان حبس شده بود و صدای شادی‌مان از پیروزی‌شان تا چند خانه آن طرف‌تر رفته بود. با برتری‌شان مقابل ژاپن، کیفور شده بودیم و امارات را هم مانعی برای رسیدن‌شان به فینال نمی‌دیدیم. اما درست در همین بازی آسان، پای تیم ملی فوتبال ساحلی‌مان در باتلاقی خودساخته گیر کرد. بازیکنان و کادر فنی تیم ملی فوتبال ساحلی در اقدامی غیرمنتظره، در بازی با کشوری که به سیاست خصمانه نسبت به ایران معروف است و چشم طمع به بخشی از خاک‌مان دارد، از خواندن سرود ملی خودداری کردند و به همین سادگی، یک سوژه چرب و نرم برای رسانه‌های معاند فراهم کردند. آن شب و فردایش، به جای برد قاطعانه 5 بر 2 بر امارات و شادی فینالیست شدن در جام بین قاره‌ای، همه‌جا حرف از این حرکت عجیب و بی‌سابقه بود و کام‌ها از بی‌احترامی به سرود ملی،‌ تلخ.

اعتراض‌ها و گلایه‌ها، کار خودش را کرده بود که 24 ساعت بعد و در بازی فینال،‌ اعضای تیم در آیین شروع بازی،‌ سرود ملی را زمزمه کردند. این اما تمام ماجرا نبود. رفتارهای بازیکنان در پایان بازی و بعد از قهرمانی، آب سردی شد بر تنور احساس غرور هموطنان. بازیکنان که در جشن قهرمانی، جام را بدون شادی و بدون رقص غرورانگیز پرچم مقدس ایران بالای سر بردند، لبخند شادی روی لب‌های مردم پژمرد...

تیم ملی

حواستان هست چه کسی را خوشحال کردید؟!

از پشت صحنه، کسی خبر ندارد. چه کسی می‌داند شاید مثل اعضای تیم استقلال که در مراسم قهرمانی سوپر جام و در مقابل دوربین‌ها شادی نکردند اما چند دقیقه بعد با خبر دریافت پاداش سه برابری،‌ رختکن را از خوشحالی روی سر گذاشتند،‌ بر و بچه‌های تیم ملی فوتبال ساحلی هم در خلوت خودشان، دلی از عزا درآورده باشند و با جام قهرمانی حسابی خوش گذرانده باشند. اما یک چیز، مشخص است و آن اینکه، تیم فوتبال ساحلی،‌ با بی‌احترامی به پرچم و سرود ملی، نه‌فقط قلب میلیون‌ها ایرانی را به درد آوردند بلکه پایه‌گذار یک بدعت نامبارک در عرصه ورزش شدند.

کافی است به اظهارنظرهای مردم بعد از این حرکت تیم فوتبال ساحلی مراجعه کنید تا به عمق ناراحتی آنها از جوانانی که قرار بود قهرمانان و افتخارآفرینان کشور باشند، پی ببرید. برای مثال، پدر شهید آبرین در این باره نوشت: «رفتار برخی از بازیکنان دشمن شاد کن، پیروزی غرورآفرین فوتبال ساحلی را در کام ما و همه خانواده شهدا تلخ کرد. این افراد لیاقت حضور در تیم ملی را ندارند.» هموطن دیگری نوشت: «همیشه و همه‌جا سیاست از ورزش جداست ولی متاسفانه بعضی از ورزشکاران ما سیاست را با ورزش یکی کرده‌اند که باید با آنها برخورد شود. حرکات اینچنینی فقط جهت جلب توجه است وگرنه جای اینگونه حرکات در زمین بازی نیست.»

تیم ملی

برخلاف مردم اصیل و باشرافت ایران که از حرکات بازیکنان تیم فوتبال ساحلی رنجیده بودند، دشمنان ابدی ایران حسابی از رفتارهای تنش‌آفرین این بازیکنان در طول بازی و بی‌حرمتی‌شان به پرچم و سرود ملی ذوق‌زده شدند. آقایان ساحلی‌باز حالا کلاهشان را قاضی کنند و ببینند در زمین چه کسی بازی می‌کنند؟

تیم ملی

پای «مارپیچ سکوت» در میان است

«اینکه در بازی با امارات هیچکدوم از اعضای تیم ملی فوتبال ساحلی اعم از بازیگران و کادر فنی در خواندن سرود ملی همکاری نداشتن اما در بازی فینال همه سرود ملی را خواندند به جز دو یا سه نفر، اولاً باید بررسی بشه جو حاکم بر تیم تحت تأثیر این چند نفر قرار گرفته یا نه. ثانیاً طبق قوانین فدراسیون فوتبال و عرف بین الملل و همچنین منشور اخلاقی ورزشکاران ملی، با افراد خاطی خصوصاً محرکین این جریان، برخورد شود.» این اظهارنظر که یکی از هموطنان ذیل خبر مربوط به ماجراهای تیم ملی فوتبال ساحلی ثبت کرده، به‌خوبی نشان‌دهنده شکل‌گیری «مارپیچ سکوت» در عرصه ورزش کشور است. البته سایر حوزه‌ها مثل حوزه فرهنگ و هنر،‌ دانشگاه‌ها و به‌طور کلی افکار عمومی جامعه هم در حوادث اخیر از این مارپیچ در امان نبوده است.

تیم ملی

شاید برخی بپرسند مارپیچ سکوت دیگر چه صیغه‌ای است؟ این یکی از نظریه‌های معروف در عرصه رسانه است که خلاصه‌اش می‌شود اینکه: «رسانه‌ها می‌توانند به شما تلقین کنند نظر شما در یک موضوع خاص در اقلیّت است و به این شکل شما را وادار به سکوت کنند.» یعنی کافی است گروهی از مردم تحت تأثیر قدرت رسانه، احساس کنند نظر مخالف‌شان، در اکثریت است و خودشان در اقلیت هستند. با توجه به اینکه انسان‌ها به‌طور کلی هیچ‌وقت دوست ندارند در گروه اقلیت باشند و از انزوا می‌ترسند،‌ در چنین شرایطی برای اینکه تحت فشار،‌ طعن، تمسخر و طرد قرار نگیرند، سکوت می‌کنند. اینجا همان‌جایی است که مارپیچ سکوت شکل می‌گیرد. حالا برگردیم به ماجرای اعتراضات دو ماه گذشته در ایران که با حضور تمام‌قد و انتحارگونه رسانه‌های معاند و کمک‌رسانی 24 ساعته پلتفرم‌هایی مثل اینستاگرام، با یک بزرگنمایی مبالغه‌آمیز، جوانان کف خیابان را به این تصور نادرست رساند که آنها صدای اکثریت جامعه هستند و در مقابل، برخی از مخالفان این جریان را هم که مرعوب این رسانه‌ها بودند، مأیوس کرد که در اقلیت هستند. نتیجه چه شد؟ خیلی‌ها با وجود مخالفت با جریان اغتشاشات، با تصور در اقلیت بودن و از ترس منزوی شدن، سکوت کردند.

تیم ملی

*اشک‌های حمید بهزادپور دروازه‌بان تیم ملی فوتبال ساحلی هنگام پخش سرود ایران در کنار گلزار شهدای گمنام 

ماجرای مارپیچ سکوت در تیم ملی فوتبال ساحلی که بدعت‌گذار در ماجرای بی‌احترامی به پرچم و سرود ملی بود هم، نمود پیدا کرد. همخوانی سرود ملی توسط اکثر قریب به اتفاق اعضای تیم در بازی فینال و در ادامه، ادای احترام دروازه‌بان تیم به شهدای شهرش(مهریز یزد) و اشک ریختن با سرود ایران در مراسم استقبالی که برایش ترتیب داده شده بود، نشانه‌هایی است که می‌توان براساس آن به عدم رضایت برخی از بازیکنان از تصمیمی که منجر به بی‌احترامی به پرچم و سرود ملی شد، پی برد. شاید آنها ناراضی بودند اما گرفتار مارپیچ سکوت شده بودند.

تیم ملی

شیر مادر و نان پدر حلالتان اما...

اگر می‌خواهید بیشتر به تأثیر مارپیچ سکوت پی ببرید، اتفاقات شب آخر مسابقات اخیر جام جهانی کشتی فرنگی را با خودتان مرور کنید. در شبی که تیم ما با اقتدار به مقام قهرمانی جهان رسید؛‌ آن هم در کشور آذربایجان، برخلاف همیشه کام مردم شیرین نشد! برای هواداران کشتی، تماشای حضور سرد و بی‌روح بازیکنان روی سکوی قهرمانی و سکوتشان هنگام پخش سرود ملی، شوک آور بود. اصلاً همیشه لذت مسابقات کشتی، به دور افتخار زدن قهرمانان با پرچم مقدس ایران و اشک ریختن‌شان روی سکو با سرود ملی بوده. این بار اما به چنین ضیافتی دعوت نبودیم. چرایش را باید از دست اندرکاران فدراسیون کشتی که خودشان سال‌ها باعث اهتزاز پرچم ایران و طنین افکن شدن سرود ملی بوده‌اند، پرسید. آقای دبیر که دقایقی بعد از خطای فاحش پزشکی بازیکن تیم ملی کشتی آزاد جوانان در مسابقات جهانی اسپانیا که باعث دیسکالیفه شدن و حذف خودش و از دست رفتن قهرمانی ایران شد، او را تهدید به محرومیت دو ساله کرد، آیا به این اتفاق هم ورود کرده؟

تیم ملی

آقای دبیر اخیراً در توجیه این اتفاق، گفته: «شادی نکردن فرنگی کاران روی سکوی جام جهانی به خاطر باخت انفرادی بود. اصلاً برای کشتی‌گیر زشت است که وقتی دوم می‌شود، بخندد.» اما حتماً آنقدر برای مردم دوستدار کشتی، هوش و اطلاعات قائل است که رد این استدلال ضعیف را از جانب آنها بپذیرد. مگر ارزش قهرمانی تیمی، کمتر از قهرمانی انفرادی است؟ مگر هدف تمام کشتی‌گیران، اعتلای نام تیم ملی ایران نیست؟ پس قربانی کردن قهرمانی تیمی به پای از دست رفتن قهرمانی انفرادی، با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست. از قهرمان دیروز و رییس امروز انتظار می‌رود کشتی‌گیران را به‌عنوان سربازان وطن به نحوی توجیه کند که در مسابقات بعدی، دیگر شاهد این اتفاقات تلخ نباشیم. گرچه اهدای جام قهرمانی تیم ملی کشتی فرنگی در مسابقات جهانی به پدر طلبه شهید «آرمان علی‌وردی»، حرکت زیبایی از طرف فدراسیون کشتی و اعضای تیم بوده که به­ عنوان قدمی برای جبران مافات، قابل تحسین است.

تیم ملی

پهلوان!‌ از شما بعید بود...

حالا هرچه می‌گذرد، بیشتر آثار این مارپیچ سکوت مسحورکننده آشکار می‌شود. انگار هرکس سر راهش قرار بگیرد را در خود می‌کشد؛ می‌خواهد تیم ملی بسکتبال و واترپلو باشد یا حتی تیم ملی پرافتخار و همیشه بااخلاق والیبال نشسته! بله. همخوانی نکردن بازیکنان و کادر فنی تیم والیبال نشسته در بازی فینال جام جهانی در بوسنی، آنقدر غیرمنتظره و عجیب و باورنکردنی بود که حتی حرکت زیبا و تحسین برانگیز آنها در به جا آوردن سجده شکر دسته‌جمعی بر پرچم مقدس ایران و بوسیدن این نماد ملی پس از قهرمانی هم نتوانست بر این اتفاق سرپوش بگذارد. رسانه‌های معاند هم به جای انعکاس این حرکت زیبا، روی بی‌اعتنایی اعضای تیم به سرود ملی مانور کردند و قهرمانی ارزشمند این تیم را لوث کردند.

تیم ملی

حالا برای مردمی که مثل همیشه از پیروزی این قهرمانان لبخند شادی و اشک شوق بر چهره داشتند اما کامشان از مواجهه با حرکت دور از انتظار بازیکنان تیم تلخ شد، این سئوال مطرح است که چطور می‌شود حرمت سرود ملی کشور را نگه نداشت اما همزمان، پرچم کشور را بوسه‌باران کرد و بر آن سجده شکر به جا آورد؟! ...

تیم ملی

داری اشتباه می‌زنی رفیق!

تا بوده، پیروزی‌ها و قهرمانی‌های ورزشی، مرهمی بوده روی غم‌ها و غصه‌ها و کاستی‌ها و شکست‌های ملت‌ها. ورزشکاران ملی در تمام کشورها، همیشه خود را به آب و آتش زده‌اند تا وسط انبوه مشکلات موجود در کشورشان، با پیروزی در میدان ورزش، برای ساعات و روزهایی هم که شده، لبخند شادی به لب هموطنان‌شان بیاورند. این موضوع، در ایران ما، در همیشه تاریخ، به شکلی لطیف‌تر و خانوادگی‌تر و عمیق‌تر در جریان بوده. اساساً ورزشکاران ایرانی همیشه به عشق هموطنان و برای شاد کردن‌شان و برای سربلندی یک تن واحد به نام ایران به میدان رفته‌اند و از آن طرف، دلشان به دعاهای خالصانه و از ته دل مردم قرص بوده.

حالا باید از اعضای تیم‌های فوتبال ساحلی، کشتی فرنگی، واترپلو و بسکتبال بپرسیم درحالی‌که مردم ایران بعد از 2 ماه پرتلاطم و پر از فتنه و آشوب به شادیِ قهرمانی و پیروزی شما نیاز داشتند، چرا طوری رفتار کردید که شیرینی قهرمانی به کامشان زهر شود؟ درحالی‌که مردم آماده فریاد زدن ایران ایران و تماشای اهتزاز پرچم مقدس سه رنگ کشور بالای سکو بودند، چرا این نماد شرف و عزت و افتخار را از صحنه قهرمانی‌تان حذف کردید؟ چرا برخلاف بازیکنان تمام کشورها، با افتخار و دست بر سینه، به نمایندگی از مردم، سرود ملی کشورتان را زمزمه نکردید؟

تیم ملی

رخت چرک‌تان را در حیاط همسایه شستید...

اعتراض، حق هر شهروند ایرانی است، حق شما هم. اما آیا اعتراض داخلی و خانوادگی را در زمین خارجی فریاد می‌زنید؟ آیا به قول سیمین دانشور، حاضر شدید «رخت چرک‌تان را در حیاط همسایه بشویید؟» آیا نمی‌بینید دشمنان قسم‌خورده ایران بیش از همه از این حرکت شما خوشحال شده‌اند؟ آیا بازیکنان تمام تیم‌ها از تمام قوانین و سیاست‌های کشورهایشان رضایت دارند؟ آیا آنها هیچ انتقادی از دولت‌هایشان ندارند؟ بدون شک، دارند. اما آیا مورد مشابهی سراغ دارید که بازیکنان یک کشور به‌عنوان اعتراض به حوادث داخلی کشورشان، در مسابقات جهانی از خواندن سرود ملی‌شان امتناع کرده باشند؟ یادتان نیست همین چند ماه قبل که ترنت الکساندر آرنولد، مدافع تیم ملی انگلیس، در مراسم آغازی بازی تیمش با مجارستان، از همخوانی سرود ملی کشورش با سایر بازیکنان خودداری کرد، چه پاسخ قاطعی از طرف هواداران انگلیسی گرفت؟ آن‌ها که به شدت از رفتار آرنولد عصبانی بودند و اعتقاد داشتند او هیچ تعصبی روی تیم ملی کشورش ندارد، تاکید می‌کردند این بازیکن باید به خاطر این کار مجازات شود.

تیم ملی

رفقا!‌ پرچم و سرود ملی،‌ متعلق به تمام مردم و جزیی از هویت ملی هر کشوری است و شما درواقع به هویت ملی مردم ایران ازجمله خودتان بی‌اعتنایی و بی‌احترامی کردید. تا بوده، ورزشکاران با پوشیدن لباس تیم ملی، سرباز وطن می‌شدند و در صف اول حفظ حرمت نمادهای هویت ملی قرار می‌گرفتند. نمی‌شود لباس تیم ملی را پوشید و برخلاف منافع ملی عمل کرد. ورزشکاران ملی‌پوش ایران!‌ اعتراض، حق شماست اما راه همراهی با معترضان داخلی، بی‌احترامی به پرچم و سرود ملی نیست که همیشه نماد ایران مقتدر و یکپارچه در مجامع بین المللی بوده است.

 

باید یک جوانمرد، این مارپیچ سکوت را بشکند

حالا میلیون‌ها چشم به آوردگاه‌های جهانی عرصه ورزش و از همه مهم‌تر جام جهانی فوتبال در قطر دوخته شده که در میان‌شان کم نیستند چشم‌های ناپاکی که منتظر شکست اتحاد و انسجام ملی ایرانیان غیور نشسته‌اند. از دشمنان قسم خورده ایران مقتدر و گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب تا رسانه‌های معاند، نقشه‌ها ریخته‌اند برای هر حرکتی که مغایر با وحدت ملی و نشان‌دهنده شکاف در تن همیشه واحد ایران عزیز باشد. از وزارت ورزش که با انفعال و بی‌عملی‌اش به اتفاقات تلخ اخیر دامن زده، انتظاری نیست اما حالا به همت جوانمردانی نیاز داریم که بی‌ترس از خیس شدن، دل به دریا بزنند و با شکستن این مارپیچ سکوت لعنتی،‌ نقش قهرمانان وحدت‌آفرین را در این میدان ایفا کنند.

 

در روزهای اخیر، قهرمانان بی‌ادعا و گمنامی مثل حسن دهقانی، عضو تیم ملی دو و میدانی جانبازان و معلولین در رقابت‌های آسیا و اقیانوسیه، قهرمانان تیم ملی جودو نابینایان و کم‌بینایان ایران در مسابقات جودو قهرمانی جهان (انتخابی پارالمپیک پاریس) و سلما همتیان، شطرنج باز 8 ساله کشورمان در مسابقات قهرمانی آسیا با بالا بردن غرورآمیز پرچم ایران با موسیقی متن سرود زیبای ملی، قدم اول را برای شکستن این فضای سنگین برداشتند و مرهمی بر دل آزرده مردم ورزش‌دوست ایران گذاشتند.

 

حالا از امثال علی پروین‌ها، حسن روشن‌ها، غلام پیروانی‌ها، مجید جلالی‌ها، امیر حاج رضایی‌ها، حسین شمس‌ها، وحید شمسایی‌ها، محمد انصاری‌ها، محمد بناها، علیرضا دبیرها، حمید سوریان‌ها، هادی ساعی‌ها، آرش میراسماعیلی‌ها و دیگر بزرگان و جوانمردان عرصه ورزش انتظار می‌رود وارد میدان شوند و  لزوم تلاش برای حفظ وحدت ملی را به ورزشکاران جوان تیم‌های ملی یادآوری کنند. برایشان از خطر آلوده شدن ساحت تیم ملی به اختلافات سیاسی و از اهمیت احترام به نمادهای هویت ملی بگویند که همیشه برای ورزشکاران ایرانی، روحیه‌بخش بوده. از بزرگان ورزش که شاهد شادی‌های به‌یادماندنی مردم با پرچم مقدس ایران در مسابقات ورزشی بوده‌اند، انتظار می‌رود وارد عمل شوند و اجازه ندهند این زنجیره نامبارک در شکستن حرمت پرچم و سرود ملی ادامه پیدا کند.

منبع : فارس


کپی لینک کوتاه خبر: https://rasadvarzeshi.com/d/3qdxan