آبی بلند را میاندیشم و هیاهوی سبز پایین را...(پست ثابت)
در این وبلاگ تلاش میکنم ناگفتههایی را که در قیلوقالهای رسانهای خریداری ندارد، بیان کنم. پس بهدنبال جذب مخاطب به هر قیمت نیستم. آنچه میگذارم یا کلیپ است یا دلنوشته یا مطلب تحلیلی-انتقادی که عمدتاً حول این موضوعات است که برای توجّه به آنها دلیل دارم:
فوتبال: در فوتبال صداقت عوّامانهای هست که در دروغهای روشنفکرمآبانهی علم و فلسفه و هنر نمیبینم. یک جهان بیاندازه عینی. در این دنیا زدوبند هست و تبانی... پول هست و دلّالی... فحّاشی ناموسی و بیاخلاقی... و ناداوری... و بازیکن دورگه... و بااینحال چقدر ساده بهنظر میرسد پاسخ به این سؤال که چرا فوتبال کثیف است وقتی میتوان شجاعانه اعتراف کرد چون جامعهی ما کثیف است! چون فوتبال درست مثل یک آینهی سخنگو است. با این تفاوت که نه زیباییها؛ تعفّنی که به آن خو کردهایم، رو میکند... و من به این صداقت احترام میگذارم... حقیقت را هرچند تلخ باید برملا کرد...
استقلال: کسیکه فوتبال را میفهمد، میداند چارهای جز انتخاب ندارد. گرچه ابتدا انتساب است و موروثی است، برای ادامهی راه بهتر است انتخاب باشد. برای من همین که بدانم فوتبال در سرزمین من از نقطهای متولّد شده است که خانهی دوم تیم من است، کافیست تا به این حد از اصالت، قانع شوم. این یک نتیجه نیست! مقدمهای است که بسیاری از امور دیگر را نیز اثبات میکند. گرچه فقط قطرهای است از دریا...
زنان: فوتبال هرگز یک بازی مردانه نیست! -نظیر آنچه علی دایی در یکی از مصاحبههای مطبوعاتی خود با افتخار اعلام کرد.- این ناشی از همان نگاه سطحی است که فوتبال را فقط بازی توپوپا میداند؛ نه منشأ تحوّلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی -نظیر آنچه حمیدرضاصدر در کتاب روزی روزگاری فوتبال تلاش میکند، اثبات نماید.- مادامیکه فوتبال نمایندهی راستین ویژگیهای جمعی ماست، نباید بهنفع گروه خاصی مصادره شود. و بااینحال فوتبال به ما میگوید که سهم زنان در ورزشگاههای سراسر مردانهی ایران چیزی فراتر از فحّاشیهای ناموسی نیست. آنها از حق طبیعی خود برای حضور در ورزشگاهها به دلایل نامعلومی محرومند. حتّی هواداری آنها بهرسمیت شناخته نمیشود. یکنفر باید این عشق ممنوعه را مشروعیت بخشد!
*** تلاش میکنم به همهی این موضوعات از دریچهای نو بنگرم...
گزارش: زینب احمدی