به گزارش رصدورزشی : عدهاى که میگویند شیطان(ابلیس) از فرشتگان بود، به دلیل آن که در آیه شریفه، ابلیس از بین ملائکه استثنا شد: «همه ملائکه سجده کردند مگر ابلیس». پس ابلیس باید از جنس ملائکه باشد.
گروهی دیگر اما معتقدند؛ استثنا شدن ابلیس از بین ملائکه نشان دهنده همجنس بودن او با ملائکه نیست، بلکه نهایتاً میرساند که ابلیس - به واسطه عبادت چندین سالهاش - میان ملائکه و در صف آنها بود، ولى بعدها به دلیل استکبار و نافرمانى از امر خداوند سبحان، از بهشت رانده شد.
این گروه برای نظریه خود شواهدی ذکر کرده اند؛ مانند این که: 1. خداوند در سوره کهف میفرماید: «شیطان(ابلیس) از جنس جنیّان است». 2. خداوند، معصیت را به طور عام از ملائکه سلب نمود، پس آنها موجوداتى معصوم اند و هرگز مرتکب گناه، عناد، تفاخر، استکبار و... نمیشوند. 3. در برخى آیات قرآن، سخن از آباء و اجداد شیطان به میان آمده. و این مطلب میرساند که توالد و تناسل در مورد شیطان و به طور عام در میان جنیّان راه دارد و حال آنکه ملائکه موجوداتى روحانى هستند که این قبیل مسائل یا حتى خوردن و آشامیدن و... در مورد آنها راه ندارد. 4. علاوه بر این؛ اجماع علما و اخبار متواتر از ائمه(ع) حاکى از این است که: شیطان جزو ملائکه نبود.
پاسخ تفصیلی
در موضوع اینکه شیطان از فرشتگان بود یا از اجنه، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. منشأ این اختلاف، جریان خلقت حضرت آدم(ع) بود که با فرمان الهى، فرشتگان بر آدم(ع) سجده کردند، ولى شیطان از این فرمان سر باز زد.
قبل از بیان پاسخ، لازم است مفردات کلیدی این پاسخ، یعنی «شیطان»، «ابلیس»، «فرشته» و «جن» را به طور خلاصه به بررسى کنیم.
الف) شیطان
کلمه «شیطان» از ماده «شطن» میباشد. «شاطن»؛ یعنى موجود خبیث و پست، متمرّد و سرکش، طاغى و نافرمان. اعم از انسان، جنّ یا جنبندگان دیگر. حتى به معناى روح شریر و دور از حق نیز آمده، که در حقیقت قدر مشترک همه این معانى یکى است. بنابراین، شیطان اسم عام (اسم جنس) است که به موجود موذى و منحرف کننده(خواه انسان یا غیر انسان) اطلاق میشود.
در قرآن مجید و بیانات ائمه(ع) نیز شیطان تنها به موجود خاص اطلاق نشده؛ بلکه به انسانهاى شرور یا حتى اخلاق ناپسند، مانند حَسَد، نیز شیطان گفتهاند.[1]
ب) ابلیس
اسم خاص(عَلَم) میباشد که تنها یک مصداق دارد. او کسى بود که اولین معصیت را در مرتکب شد و در برابر پروردگارش، ادعاى استقلال کرد. تفاخر و استکبار نمود، از فرمان مولایش سرپیچی کرد و سرانجام نیز از بهشت رانده شد.
نام او قبل از رانده شدن از بهشت «عزازیل»[2] بود. و ابلیس، از ماده «ابلاس»، در واقع لقب او است. ابلاس؛ یعنى مأیوس شدن و شاید به این اعتبار که ابلیس از رحمت خدا مأیوس شد، این لقب را گرفت.
ج) فرشته
ابتدا مناسب است به پارهاى از صفات فرشتگان اشاره کرده تا بتوانیم نتیجه بگیریم که چون فرشته راهى به سوى معصیت ندارد. بنابراین، شیطان نمیتواند از جنس فرشتگان باشد.[3]
فرشتگان، موجوداتى هستند که خداوند در موردشان بهترین توصیف را در قرآن مجید آورده است. آنجا که میفرماید: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُون، لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون».[4] در نهاد فرشتگان هرگز خلاف حق، چیزى نبوده و همیشه و در همه حال مشغول عبادت و اطاعت پروردگارشان هستند. موجوداتى هستند معصوم. خود و ضمیر پاکشان را هرگز به گناه آلوده نمیکنند. مهمتر از همه؛ اطاعت و فرمان برداری در برابر پروردگارشان است. اظهار عجزشان در برابر آنچه نمیدانند و عدم تفاخر و استکبار در برابر آنچه میدانند؛ زیرا یقین دارند که داشتههایشان نیز از سوى حق تعالى است و اگر لحظهاى ارادهاش بر ندانستن چیزى تعلق گیرد، آنچه میدانند نیز تبدیل به نادانى خواهد شد.
د) جنّ
«جنّ» در اصل، چیزى است که از حواس انسان پوشیده شده است. قرآن کریم وجود چنین موجوداتى را تصدیق نمود و درباره آنان مطالبى بیان کرد و جنس آنها را از آتش میداند؛ همچنان که نوع بشر از خاک آفریده شد. البته خلقت این موجودات نیز قبل از انسان بود.[5]
برخى از دانشمندان، از جن تعبیر به نوعى از ارواح عاقله میکنند که مجرد از ماده میباشند. البته پیدا است که تجرد کامل ندارند؛ زیرا چیزى که از آتش آفریده شد، مادى است و یک حالت نیمه تجرد دارد، به تعبیر دیگر نوعى جسم لطیف است.[6]
از آیات قرآن بر میآید که جن نیز مانند نوع بشر، داراى اراده و شعور است و کارهاى سخت را نیز می تواند انجام دهد؛ مؤمن و کافر نیز دارد؛ بعضى صالح اند، بعضى فاسد؛ مانند انسان زندگى و مرگ و قیامت دارند؛ مذکر و مؤنث دارند و ازدواج و تولید نسل در میان آنها جریان دارد.
قبل از بیان ادله عقلى و نقلى، در مورد ابلیس و جن باید گفت؛ مهمترین تفاوت فرشتگان و شیطان در جریان خلقت و سجده بر آدم(ع) هویدا شد؛ زیرا فرشتگان با جان و دل دریافتند که چیزهایى را نمی دانند، اما شیطان با استکبارى که داشت میاندیشید همه چیز را میداند و هرگز نفهمید که سجده بر آدم به جهت علومى است که از سوى خدا بر حضرت آدم(ع) افاضه شده و ذهن تاریک او را هیچ راهى بر یافتن آن علوم نیست! یعنى کبر و غرورش مانع از فهمیدن او شد و سرانجام مانع از سجده کردنش؛ زیرا نافرمانی او از سجده نیز، به جهت تکبر بود، نه اینکه طاقت یا توان سجده را نداشته باشد!
با این توضیحات روشن میشود که چون فرشته، معصوم محض میباشد، گناه در او راه ندارد. وقتى گناه راه نداشت، پس تمام کارهایش اطاعت محض پروردگار است. اگر اطاعت براى موجودى واجب و ضرورى شد پس کفر و استکبار و معصیت از او ممتنع است. این دلیل، اولین دلیل عقلى بر تفاوت شیطان با فرشته است و در نتیجه، فرشته نبودن شیطان است.
اما سخن اصلى در اینکه آیا ابلیس جزو ملائکه بود یا خیر، بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و منشأ آن اختلاف، شاید تمسک به برخى آیات قرآن مجید باشد.
عدهاى که میگویند، شیطان(ابلیس) جزو ملائکه است، دلیل عمده آنان، استناد به آیهاى است که خداوند فرموده: «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس»؛[7] زیرا در این آیه، ابلیس از سجده کردن استثنا شد و «مستثنا منه» در این جمله، ملائکه است و در نتیجه ابلیس جزو ملائکه میشود.
ولى حق این است که ابلیس جزو ملائکه نیست. اخبار متواترى که از ائمه(ع) رسیده و امامیه در آن اجماع دارند، همگى تأکید بر این مطلب است که ابلیس جزو جنیّان بود، نه فرشتگان! و براى این مطلب چند استدلال وجود دارد که ما به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
1. خداوند تعالى فرمود: «...ابلیس کان من الجن»؛[8] یعنى ابلیس از جنس جنّ بوده است.
2. خداوند تعالى فرمود: «لا یعصون الله ما اَمَرهم و یفعلون ما یؤمرون»؛[9] ملائکه به هیچوجه خدا را عصیان نمیکنند؛ یعنى به صورت عام از ملائکه نفى معصیت شد و این میرساند که هیچیک از ملائکه هیچگونه معصیتى را مرتکب نمیشوند.
3. خداوند فرمود: «أ فتتخذونه و ذُریته اولیاء من دونى و هُم لکم عدو»؛[10] این مطلب میرساند که در میان جنیّان ذریه و نسل، یا به عبارتى توالد و تناسل وجود دارد و حال آنکه فرشتگان خلقتشان روحانى است و این قبیل مسائل بین آنها وجود ندارد.
4. خداوند مىفرماید: «جاعل الملائکة رسلاً»؛[11] یعنى خداوند ملائکه را رسولانى قرار داد. و میدانیم که کفر و عصیان بر رسول خدا جایز نیست.
اما در پاسخ به دلیل کسانى که استثنا ابلیس از فرشتگان را مدنظر قرار دادند، باید گفت؛ استثنا شدن ابلیس از ملائکه، به هیچوجه دلالت بر همجنس بودن ابلیس با ملائکه ندارد. نهایت چیزى که از این مطلب فهمیده میشود، این است که ابلیس در صف ملائکه و میان آنها بود و مانند فرشتگان مأمور به سجده شد. حتى عدهاى گفتهاند: استثنا در این آیه، از نوع استثنا منقطع است؛ یعنى مستثنا منه در جمله وجود ندارد.[12]
در توصیف ابلیس گفتهاند حدود شش هزار سال خدا را عبادت کرد. پس قرار گرفتن چنین موجودى [که مدت زیادى مشغول اطاعت پروردگار بوده]، در صف فرشتگان، امر چندان بعیدى نیست.
از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا ابلیس از ملائکه است یا جزو سایر موجودات آسمانى است؟ فرمود: «نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانى؛ بلکه او جنّ است، ولى همراه ملائکه بود، ملائکه نیز گمان میکردند او از جنس آنها است، ولى خداوند متعال میدانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت».[13]
[1]. راغب اصفهانى، مفردات، ماده «شطن».
[2]. طبرسى، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 191، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. آیه شریفه، کلمه ملائکه(فرشتگان) را به صورت جمع همراه با «الف» و «لام» آورده است؛ یعنى تمام فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) بودند.
[4]. انبیا، 26 - 27.
[5]. حجر، 27.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 79 – 80، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. بقره، 34.
[8]. کهف، 50.
[9]. تحریم، 6.
[10]. کهف، 50.
[11]. فاطر، 1؛ حج، 75.
[12]. البته دلایل دیگرى نیز بیان گردید که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر میشود. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 188.
[13]. مجمع البیان، ج 1، ص 163.