به گزارش خبرنگار رصد ورزشی و به نقل فوتبالی؛ واکنش شما به عملکرد و رفتار استراماچونی و کالدرون چیست؛ عصبانیت بیش از اندازه یا حتی فحاشی به آنها؟ حمله به مربیان خارجی؟ جدا آنچه ما از این مربیان توقع داریم چیست؟
در نخستین اتفاقی که از ادا اطوارهای این مربیان منعکس میشود، شاید تعبیری بهتر از «زیادهخواهی» نداشته باشیم اما مگر این مربیان چه میگویند؟ آنها که به ایران و تیمهایی که روی نیمکتشان مینشینند مثل ما نگاه نمیکنند؛ قراردادهای حرفهای در دنیای فوتبال، عاری از احساسات زودگذر است.
اگر به دنبال استثنا در این میان هستیم، خب بله؛ ما نمونهاش را داشتیم. کیروش به دلیل احساس نزدیکی با بازیکنان تیم ملی و علاقه بیاندازهای که به ایران داشت مشکلات را تحمل میکرد؛ صدایش هم اگر درمیآمد، هرگز تیم ملی را رها نمیکرد اما قرار نیست همه مثل او باشند.
کمترین درسی که می شود از رفتار استراماچونی و کالدرون با مدیران فوتبال ایران گرفت این است که مدیریت و باشگاهداری به حکم سادهای که وزیر برای آنها امضا میکند نیست. مربیان خارجی به تعهدات مندرج در قرارداد توجه میکنند و در واقع آنها کاغذهای رسمی و امضا شده را میشناسند؛ نه مدیرانی که با جیب خالی به آنها قول میدهند؛ آن هم قول و قرارهای پوشالی!
سادهترین کار این است که افراد عصبانی از این اتفاقات، به کالدرون و استراماچونی حمله کنند؛ ناز و اداهای سرمربی ایتالیایی استقلال را برنتابند و نامه تهدیدآمیز کالدرون را نوعی بیمعرفتی در حق پرسپولیس قلمداد کنند اما آنها به مدیران ورزش ایران یادآوری میکنند که بدعهدی در قراردادهای حرفهای چه عواقبی دارد. بد قولی میان خارجیها چقدر معنای توهینآمیزی دارد و این مربیان، در واقع دارند اصول اولیه حرفهایگری را به ما میآموزند.
در فوتبال ایران، باشگاهداری معنای درست و حسابی ندارد؛ همه چیز شلخته است و مدیران تصور میکنند با حضور یک مربی خارجی و امضای قراردادی که پای هر دو طرف ماجرا در آن گیر است، همه چیز تمام شده... اما واقعیت داستان این نیست؛ حداقل اسم این قعل و انفعال را نمیشود باشگاهداری گذاشت.
ما در این فرآیند سالهاست که درجا زدهایم و باشگاهداری را به تجارتی زیانده تبدیل کردهایم در حالی که فوتبال در همه جای دنیا درآمدزاست؛ ما هنر و زیر ساختهای این کار را نداریم.