مهران مدیری بازیگر مطرح و خوشنام کشورمان است که در تاریخ 18 فروردین 1346 در تهران متولد شده. مهران مدیری ازدواج کرده است و دوفرزند حاصل زندگی ایشان می باشد. همسر مهران مدیری علاقه ای به شهرت ندارد و هیچ خبر و عکسی از ایشان در فضای مجازی منتشر نشده است از این رو شایعاتزیادی نسبت به همسر ایشان در فضای مجازی به وجود آمده است و عکس های زیادی را به همسر ایشان نسبت داده اند. دختر مهران مدیری در پی انتشار این ویدیو در فضای مجازی راجب مادرش صحبت کرده است.
نام : مهران
نام خانوادگی : مدیری
تاریخ تولد : 18 فروردین 1346
محل تولد : تهران
فرزندان : فرهاد و شهرزاد
مهران مدیری کارگردان و بازیگر معروف سینما و تلویزیون در هجدهمین روز از فروردین ماه سال 1346 در تهران متولد شد. او علاوه بر بازیگری و کارگردانی در زمینه های دیگری مثل خوانندگی، مجری گری، طراحی صحنه و لباس، مجری طرح، صداپیشگی و تهیه کنندگی نیز فعالیت دارد.
آغاز فعالیت هنری مهران مدیری
مهران مدیری بعد از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه شد ولی به خاطر علاقه اش به بازیگری دانشگاه را نیمه کاره رها کرد و وارد دنیای هنر شد، او در سال ١٣٦٨ کار در رادیو را آغاز کرد و به مدت شش سال در داستان شب مشغول کار گویندگی بود.
ورود به دنیای بازیگری
مدیری در سال 1372 با بازی در مجموعه طنز نوروز 72 وارد عرصه بازیگری شد و توانست به شهرت برسد، این مجموعه طنز در سال 1372 توسط داریوش کاردان ساخته شد و در ایام نوروز روی آنتن تلویزیون رفت و مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد. فریبا متخصص، ارژنگ امیرفضلی و مرحوم داوود اسدی از دیگر بازیگران این سریال طنز بودند. مهران مدیری در همان سال با بازی در فیلم سینمایی دیگه چه خبر بازی در سینما را با فیلمی از تهمینه میلانی تجربه کرد.
باغ گیلاس
مهران مدیری با بازی در سریال باغ گیلاس اولین نقش جدی اش را در تلویزیون بازی کرد و توانست مورد توجه مخاطبان قرار گیرد، این سریال در سال 1372 ساخته و در سال 1373 از تلویزیون پخش شد و با استقبال خوبی از سوی مردم روبرو شد. داستان باغ گیلاس زندگی دو برادر به نام های محسن با بازی مهران مدیری و امیر با بازی عبدالرضا اکبری را روایت میکند که یک باغ به آن ها به ارث رسیده و بخاطر اختلاف سلیقه در چگونگی استفاده از آن مقابل یکدیگر قرار میگیرند. جمشید مشایخی، نیکو خردمند و دانیال حکیمی از دیگر بازیگران این سریال هستند.
پرواز 57
او در همان سال مجموعه طنز پرواز 57 را ساخت و قدم در دنیای کارگردانی گذاشت، این مجموعه تلویزیونی طنز در سال 1372 ساخته و در دهه فجر همان سال از شبکه اول سیما پخش شد. مهران مدیری علاوه بر کارگردانی به عنوان یکی از بازیگران اصلی در این مجموعه حضور داشت، رضا عطاران، نادر سلیمانی و نصرالله رادش از دیگر بازیگران این مجموعه طنز بودند.
ساعت خوش
مدیری بعد از موفقیت در سریال پرواز 57 در همان سال دست به ساخت سریال دیگری با عنوان ساعت خوش زد، این سریال طنز زمینه ورود و معرفی بسیاری از بازیگران را در عرصه طنز فراهم آورد. ساعت خوش در سال 1373 ساخته و از شبکه اول سیما پخش شد ، مهران مدیری علاوه بر کارگردانی به عنوان یکی از بازیگران اصلی در این مجموعه حضور داشت. حمید لولایی، رضا عطاران، رضا شفیعی جم و نادر سلیمانی از دیگر بازیگران این مجموعه طنز بودند. پخش مجموعه ساعت خوش دراوج خودش متوقف شد طوری که عوامل و بازیگران این سریال را هم شوکه کرد، مهران مدیری بعد از این سریال برای مدتی ممنوع التصویر شد.
پاورچین
مدیری پس از آن در مجموعه های طنز زیادی از جمله سال خوش، نوروز 76، جُنگ 77، ببخشید شما، پلاک 14 ، نود شب، طنز 80 و سریال دردسر والدین به فعالیت پرداخت. مدیری در سال 1381 مجموعه تلویزیونی پاورچین را ساخت و توانست بار دیگر مخاطبان زیادی را به خود جلب نماید. پیمان قاسمخانی سرپرستی نویسندگان این سریال را به عهده داشت، سریال درباره مردی به نام فرهاد(مهران مدیری) برره ای است که برای تحصیل به تهران آمده و با مهتاب ازدواج میکند و داماد سرخانه میشود. جواد رضویان، محمدرضا هدایتی و سحر ذکریا از دیگر بازیگران این مجموعه طنز هستند.
نقطه چین
مدیری در سال بعد یعنی در سال 1382 طنز نقطه چین را برای پخش از شبکه سوم سیما ساخت و با استقبال خوب مردم روبرو شد، رضا شفیعی جم با بازی در نقش بامشاد باعث شهرت این سریال شد طوری که بیشتر مردم این سریال را با نام بامشاد میشناختند. مهران مدیری همانند کارهای قبلی خود در این مجموعه به عنوان کارگردان و بازیگر نقش اصلی حضور داشت و نقش اردلان پشندی را ایفا کرد. سعید پیردوست، سیامک انصاری و محمدرضا هدایتی از دیگر بازیگران این مجموعه هستند.
مدیری بعد از ساخت سریال دردسر والدین در سال 1384 طنزی متفاوت به نام شب هایی برره را کارگردانی کرد ، این مجموعه تلویزیونی درباره روستایی خیالی به نام برره است که هر بار اتفاق جدیدی برای ساکنان آن می افتد. اصطلاحات وکلمات جدیدی که توسط نویسندگان این مجموعه ساخته و در سریال به کار برده میشد تا مدتها بر سر زبان مردم بود و به جرات می توان گفت این مجموعه طنز یکی از پر طرفدار ترین و زیباترین طنزهای چند دهه اخیر صدا و سیمای ایران بود.
او در سال 1385 مجموعه طنز باغ مظفر را ساخت، این سریال با آنکه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد ولی نتوانست به اندازه شب های برره موفق باشد. داستان سریال درباره دو خان است که در یک باغ زندگی میکنند و به خاطر اختلاف سلیقه با مشکلاتی مواجه میشوند که داستان سریال را جذاب میکند. مهران مدیری در این سریال علاوه بر کارگردانی نقش مظفرخان را بازی میکند که دو فرزند دارد که نقش آن ها را سیامک انصاری و سحری جعفری جوزانی بازی میکنند
خاطرات مهران مدیری از جبهه و ممنوع الکاری و کتک خوردن
شامگاه دوشنبه 6 شهریور ماه مهران مدیری مهمان برنامه زنده ستاره سینما با اجرای کیوان کثیریان و همراهی امیر پوریا بود. این برنامه که به صورت زنده و با حضور تماشاگران در پردیس سینمایی کوروش و پیش از اکران فیلم سینمایی «ساعت 5 عصر» اجرا شد مدیری پاسخگوی سوالات مجریان برنامه بود.
این کارگردان سینما و تلویزیون در ابتدای صحبت هایش به شروع فعالیت حرفه ای اش از تئاتر اشاره کرد و گفت:«من پیش از ورودم به تلویزیون هم در تداتر و هم رادیو فعالیت می کردم. آن زمان یک متن از برشت را برای اجرا ارائه کردم که با مشکلاتی مواجه شد و من را به چپ بودن متهم کردند تا جاییکه حراست تالار وحدت آمد و من را بردند و کتک زدند. آن موقع اوائل انقلاب بود و هیچ کس سر جای خودش نبود و این اتفاق ها می افتاد.
مهران مدیری در این گفتگوی زنده به حضورش در جبهه جنگ نیز اشاره کرد و در پاسخ به سوال کیوان کثیریان درباره حضورش در جبهه توضیح داد:«از سال 66 تا 68 یعنی تا پایان جنگ در جبهه بودم و در عملیات مرصاد و حلبچه هم حضور داشتم. در جبهه هم هر کاری از دستم بر می آمد انجام می دادم و چند ماه قبل تر یعنی حدود سال های 65 هم در جبهه برای رزمنده ها در سنگرها نمایش بازی می کردیم. از راه دور به دشمن سنگ هم می زدیم، آرپیجی هم می زدم و مدتی هم راننده آمبولانس بودم.
او در ادامه و بعد از صحبت هایش درباره دوران ممنوع الکاری خودش و گروه «ساعت خوش» بعد از پخش این مجموعه توضیح داد:بعد از «ساعت خوش» من و همه بچه ها حتی عوامل فنی ممنوع الکار شدیم، تاجاییکه حتی من را به تئاتر شهر هم راه نمی دادند. آن موقع من قرار بود در فیلم سینمایی «ضیافت» مسعود کیمیایی بازی کنم، گریم شدم و مقابل دوربین هم رفتم اما از ارشاد آمدند و گفتند اصلا چرا مدیری را سر کار راه دادید! من قرار بود در این فیلم نقشی که فریبرز عرب نیا بازی کرد را بازی کنم.»
مهران مدیری متنی را به مناسبت سالگرد مرحوم شکیبایی در صفحه رسمی فیس بوک مهران مدیری منتشر کرد:
مهران مدیری در یادداشتی که در کتاب مرحوم خسرو شکیبایی منتشر شده به تمجید از مرحوم شکیبایی پرداخته است. مدیری دراین یادداشت نوشته است:
از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را دیدم، حالش خوب نبود. اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود. منظورم بدحالی جسمانی اش نیست. احساس خوشبختی درونی نداشت. از آن آدم های غمگینی بود که ذاتا اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود، در چشمانش بود و در حرکت دستانش. شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولی های درون، خودش را زنده نگه می داشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد. دیگران را به خود راه نمی داد. هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش می کند و چه زمانی حالش خوب است.
برای بازی در پاورچین به او تلفن زدم. رفتم خانه اش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مجسمه اش، عکس هایش، نقاشی هایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدم های مهمی که با او کار کرده بودند. و نقطه درخشان کارنامه اش، هامون . همه جا پر از او بود و او غمگین، مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد. یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمی دانم چرا. گفت که می آید و در پاورچین بازی می کند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم. می دانستم که نمی آید. حوصله نداشت، حقیقت را نمی گفت که دل مرا نشکند حوصله نداشت و رفت. چند سال گذشت.
برای بازی در مرد هزار چهره به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما آمد. غمگین تر، شکسته تر و بی حوصله تر.
مدیری در ادامه یادداشت خود نوشته است:
باز هم می دانستم که نمی آید. با هم حرف زدیم. حوصله نداشت. باز هم نمی خواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت. نزدیک درب خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت:من همیشه یک بازی به تو بدهکارم، و رفت، برای همیشه رفت . روزی که برای خاکسپاری رفتم، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می گریستند. و مردم فراوان دیگری که آمده بودند با هنرمندان مورد علاقه شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، و در این هیاهوی عظیم ، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که می گفت:من همیشه یک بازی به تو بدهکارم ......... مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.