به گزارش رصدورزشی : شهرام عبدلی در بیمارستانی در مشهد بستری می باشد او در حال فیلمبرداری در شهر مشهد دچار افت سطح هوشیاری شده است و به بیمارستان مراجعه می کند یک عمل جراحی روی مغز شهرام عبدلی انجام می شود امیر غفارمنش نیز با انتشار یک ویدیو صحبت هایی در مورد دعا کردن مردم و شرایط شهرام عبدلی مطرح می کند در دامه این مطلب مصاحبه ای شنیده نشده از شهرام عبدلی را می خوانید .
شهرام عبدلی ازجمله بازیگرانی است که با حضور در سریال خط قرمز کارش را شروع کرد و به مرور با حضور در مجموعههای تلویزیونی توانست جای خود را در دنیای بازیگری باز کند.
وی تاکنون در آثاری مانند خط قرمز، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، فاصلهها، رستگاران و تکیه بر باد بازی کرده است، اما در بیشتر این آثار ایفاگر نقش منفی بوده است. عبدلی در مجموعه تلویزیونی «فاخته» که این روزها از شبکه دو پخش میشود در نقشی مثبت ظاهر شده تا نشان دهد از پس اینگونه نقشها هم برمیآید. با او درباره نقش محسن سریال فاخته به گفتوگو نشستهایم.
چه دلیلی باعث شد پس از همکاری در مجموعه تکیه بر باد در مجموعه فاخته نیز با معظمی همکاری کنید؟
دوستی و رفاقت من و محمود معظمی به خیلی سال قبل برمیگردد؛ از زمانی که او در سریال خط قرمز دستیار کارگردان بود و من بازیگر این سریال بودم با هم این قول و قرار را گذاشتیم تا در آینده هم باهم کار کنیم. همکاری من با معظمی در سریال تکیه بر باد و فاخته فقط براساس رفاقت نیست.
بخشی از دوستی ما به کارمان مربوط میشود و بخشی دیگر به شناختی که از یکدیگر داریم. او کارگردانی حرفهای است و در کارش تخصص و مدیریت صحیحی دارد. وقتی از من دعوت به همکاری کرد ابتدا طرح و قصه مجموعه را برایم گفت و سپس فیلمنامه را هم در اختیارم گذاشت. وقتی دیدم همه چیز برای بازی در یک اثر خوب و با یک کارگردان حرفهای مهیاست، بازی در نقش محسن را پذیرفتم.
به نظرتان شخصیت محسن تا چه اندازه در جامعه مابه ازای بیرونی دارد؟
برخی از مردم در زندگی روزمره دچار مشکلات مالی میشوند و برای رهایی از این مشکل پولی را نزول میکنند. اگر خود ما دچار این مشکل نشده باشیم، اطرافمان هستند کسانی که با این موقعیت روبهرو شدهاند. بدون شک وقتی کسی پولی را نزول میکند که بخشی از مشکلاتش را مرتفع کند، نهتنها موفق نمیشود بلکه مشکلاتش بیشتر خواهد شد.
بنابراین میتوان گفت شخصیت محسن مابهازای بیرونی دارد، اما مهم برخورد او با این رویداد است و اینکه در چنین شرایطی چگونه با خانوادهاش رفتار میکند و خانواده چگونه برخوردی با او دارند.
اما در سریال فاخته واکنش محسن و خانوادهاش با موضوع نزول اغراق شده است.
نه من با نظر شما موافق نیستم. در خانواده محسن همه از پدرشان حرف شنوی داشتهاند و پس از آن برادر بزرگ خانواده حکم بزرگ خانواده را پیدا کرده و مادری که هیچ کدام از اعضای خانواده روی حرفش، حرف نمیزنند. ما خانوادههایی داریم که مادر حرف اول و آخر را میزند و این موضوع در سریال فاخته مورد توجه قرار گرفته است. این سریال از خانواده اصیل ایرانی حمایت معنوی میکند.
با همه اینها ضعفهایی در فیلمنامه وجود دارد. نویسندگان میتوانستند اتفاقات جذابتری را برای اعضای خانواده طراحی کنند.
اگر مجموعه را از ابتدا دیده باشید، متوجه شدهاید که لیلا به سن تکلیف رسیده و محور اصلی داستان است و به مرور قصه زندگی لیلا، محسن، منصور و دیگر اعضای خانواده شکل میگیرد و برای هرکدام از شخصیتهای داستان اتفاقاتی رخ میدهد و به نوعی همه درگیر مشکلاتی میشوند، در عین حال بزرگترها در صدد حل مشکلات کوچکترها هستند. بنابراین نمیتوان گفت سریال فاخته کمماجراست.
باتوجه به اینکه در زمان تصویربرداری چند قسمت از فیلمنامه آماده شده بود، آیا در طول کار برای بهتر شدن سریال به نویسنده و کارگردان پیشنهادهای خود را ارائه میدادید؟
به نظر من نویسنده، کارگردان و بازیگر باید با یکدیگر در ارتباط باشند. در اصل این ارتباط به موفقیت یک اثر کمک فراوانی میکند. همانطور که میدانید فیلمنامه مجموعه فاخته را به صورت مشترک علیاکبر محلوجیان و احمد حامد نوشتهاند. قسمتهای ابتدایی را محلوجیان نوشته بود و پس از آن حامد به گروه اضافه شد. تا وقتی حامد به گروه نپیوسته بود، ما ارتباط نزدیکی داشتیم اما پس از آن به دلیل اینکه نویسندهها دو تا شدند. ارتباطمان کمتر و کمرنگ شد.
به نظرم نویسنده فیلمنامه باید مشخص باشد اگر یک نفر وظیفه نگارش را به عهده بگیرد، اثر تولید شده بسیار بهتر خواهد بود. اگر قرار است گروهی کار شود باید وظیفه هر فرد در گروه مشخص باشد یعنی یک نفر بنویسد، یک نفر سکانسبندی کند. اگر همه بخواهند همه بخشها را بنویسند، قطعا اثر تولید شده از کیفیت لازم برخوردار نخواهد بود.
وقتی قرار است زندگی یک خانواده روایت شود تا چه اندازه نیاز است بازیگران ارتباط خوبی با هم داشته باشند و مخاطب یک خانواده واقعی را حس کند؟
قبل از شروع تصویربرداری ما چند نشست داشتیم و تقریبا بازیگران تجربه همکاری با یکدیگر را داشتند. خانم قاسمی و امیرسلیمانی و همچنین آقای اکبری و نوروزی از بازیگرانی هستند که تاکنون در کارهای زیادی حضور داشتهاند و بدون شک راههای انتقال حس به مخاطب را میدانند و توجه ویژهای به این موضوع دارند، ضمن اینکه از ابتدا ما خودمان را یک خانواده میدانستیم و واقعا خود را در شرایط شخصیتهایی که بازی کردیم قرار دادیم تا مخاطب بتواند با نقش و شخصیتهایی که بازی میکنیم، ارتباط برقرار کند. یکی از وظایف مهم بازیگر انتقال حس به مخاطب است. علاوه بر این همکاری بازیگران با یکدیگر بسیار عالی بود و من به شخصه از همکاری با دوستان خوب بازیگر در این مجموعه بسیار راضی هستم.
به نظر خودتان بعد از مجموعه خط قرمز در کدام یک از آثار تلویزیونی بهتر دیده شدید؟
من در تمام کارهایی که بازی میکنم سعی میکنم بهترین باشم، اما صرفا و به تنهایی نمیتوانم باعث این اتفاق شوم چون فیلمنامه، کارگردان، بازیگران و گروه تولید همه در موفقیت یک اثر و یک نقش موثر هستند. اثری موفق خواهد بود که در آن همه خوب باشند و همه برای بهتر بودن تلاش کنند.
سریال خط قرمز در کارنامه من یک اتفاق بود چون من با این کار به دنیای بازیگری معرفی شدم. هرچند به نظر خودم بازیام در سریال رستگاران خیلی خوب بود. حتی فاصلهها و پایان نمایش هم بهنوعی ماندگار شد.
خیلیها مرا با سریال آدمخوار میشناسند که خیلی قویتر از خط قرمز است، هم سریال و هم نقشهایی که در آن است. سریال آخرین دعوت هم قوی بود و نقشی که من داشتم هم خیلی خوب بود.
قبول دارید مخاطبان تلویزیون شما را بهعنوان بازیگر نقشهای منفی میشناسند؟
مدتی است دیگر نقش منفی بازی نمیکنم و فقط نقشهای مثبت را میپذیرم. واقعیت این است که برخی بازیگران با بازی در نقشهای منفی به سوپراستار تبدیل شدند، ولی به ما که رسید بد شد! من خودم هم نفهمیدم اینجا افتادن در نقش منفی خوب است یا بد!
خیلیها را دیدهام که برای گرفتن نقش منفی التماس میکنند؛ چون معتقدند جای کار بیشتری دارد، اما خیلیها به من میگویند بازی در نقش منفی و کلیشه شدن در یک نقش خوب نیست. متاسفانه در زمینه انتخاب نقش با فیلمنامههای ضعیفی که وجود دارد، دست بازیگر چندان باز نیست. از میان فیلمنامههای نوشته شده بندرت میتوان شخصیتی را با ابعاد گوناگون پیدا کرد، ضمن اینکه کارگردانها افرادی را برای بازی در فیلمهایشان دعوت میکنند که قبلا آن نقش و ژانر را تجربه کرده باشند.
پس به نظر شما کارگردان و فیلمنامه باعث میشود، بازیگران در یک نقش کلیشه و تکراری شوند؟
وقتی به بازیگر صرفا نقش منفی پیشنهاد میشود و کارگردان از او میخواهد که فقط نقش منفی بازی کند، کار دیگری نمیشود کرد. باز هم تاکید میکنم بازی در نقش منفی کار سادهای نیست. به نظرم بازی کردن شخصیتهای منفی داستان همیشه سختتر از نقشهای مثبت است.
تاکنون نقشهای منفی زیادی بازی کردهاید. برخورد مردم با شما چگونه است؟
مردم تا به حال واکنش بدی نداشتند. نقش منفی چند نوع است. گاهی نقش آدم نفرتانگیزی را بازی میکنی که مردم از او بدشان میآید.
گاهی نقش منفی در مورد کاری است که انجام میدهید. مثلا طرف قاچاقچی یا دزد است که مردم از این کارها بدشان میآید، ولی نقشهایی که من بازی کردهام به این شکل منفی نبوده است.
آیا همچنان اصرار دارید نقشهای مثبت بازی کنید و اگر روزی نقش منفی خوبی به شما پیشنهاد شود، نمیپذیرید؟
نمیدانم! همیشه سعی میکنم از کار خودم راضی باشم. نقش منفی یا مثبت مهم نیست. مهم بازی خوب و ماندگار است. اگر نقش مثبت را بد بازی کنم مخاطب نمیتواند با شخصیت من در داستان ارتباط برقرار کند، پس ابتدا بازی خوب است که اهمیت دارد؛ فرقی نمیکند در نقش مثبت یا منفی.