شهرام عبدلی بازیگر مطرح کشورمان است که بتازگی خبر فوتش رسانه ای شده است. شهرام عبدلی ازدواج کرده است و دو فرزند پسر حاصل زندگی ایشان می باشد. شهرام عبدلی کارش با تلویزیون از "همسفر" قاسم جعفری شروع شد و یکسال بعد از پخش به "خط قرمز" همین کارگردان رسید و در اواخر دهه 1370 به سریالی پربیننده در تلویزیون تبدیل شد. بعد از "شب آفتابی" و "از نفس افتاده" به سریال "مختارنامه" داود میرباقری رسید. در "کمکم کن"، "آدمخوار" و "خونبها" ایفای نقش کرد. مجتبی یاسینی به او پیشنهاد نقش زندانبان در "طفلان مسلم" را داد و در کنار جهانگیر الماسی سریال خوبی از آب درآمد که هنوز هم تلویزیون در ایام محرم و صفر و مناسبتهای دیگر روی آنتن میبرد.
در "آخرین دعوت" حسین سهیلیزاده کنار حامد بهداد نقش مؤثری داشت و در "رستگاران" سیروس مقدم به یکی از نقشهای منفی تلویزیون تبدیل شد. شهرام عبدلی در ادامه راهش به سریالهای تاریخی تلویزیون همچون "تبریز در مه"، "سالهای مشروطه" و "معمای شاه" پیوست. در سریال "پرستاران" علیرضا افخمی حاضر شد و در "سرّ دلبران" محمدحسین لطیفی نقشی برعهده گرفت. اخیراً شهرام عبدلی را با نقشی خاکستری در سریال «راز ناتمام» و نقشی مثبت در «صبح آخرین روز» دیدیم.
در «جلال2» درخشید و به بهانه سریال «حکایتهای کمال» او را جلوی دوربین بردیم. خودش خیلی حال و هوایِ مصاحبه ویدئویی نداشت اما مثلِ همیشه جواب «نه» نداد! امروز که بعد از چند روز بیهوشی و اغماء در بیمارستان قائم مشهد خبر درگذشت او را جواد حدادی مدیر روابط عمومی این بیمارستان تأیید کرد، نشرِ دوباره این صحبتها علاوه بر یادی از او، یک بار دیگر دغدغههای دلسوزانه این بازیگر شناخته شده و حقیقتهایی که او مطرح میکند را یادآور میشود.
گلایههایش همیشه به جا بود و به واقع میتوان او را با کارنامه پرتعداد تلویزیونیاش و سبقه حضور مؤثرش در تئاتر هنرمند نام برد.
عبدلی صحبتهایش را با این سؤال آغاز کرد؛ چه بر سر تلویزیون و سینما آمده که سفارشی، توصیهای و از روی فالوور و مسائل دیگر بازیگر انتخاب میکنند و بازیگر میشوند؟
«اول از همه بگویم که ما را نمیتوانند کنار بگذارند و مجبورند نقشهایی را همواره به ما بسپارند. من 15 ساله بودم جلوی تئاترشهر میایستادم و همه میگفتند این دچار توهم شده است. توهم من چه بود؟ میگفتم که آنقدر کار میکنم روزی نقشی را که هیچکس نمیتواند بازی کند و من آن نقشها را بازی خواهم کرد. الان هم به این مسئله معتقدم نقشهایی را فقط من و امثال من میتوانند بازی کنند و به سراغمان میآیند.»
نکته اول: بازیگرانِ 40 برداشتهاند؛ فرق ویرگول و نقطهچین را نمیدانند
عبدلی سپس نکتهای را مطرح کرد که بسیار دربارهاش صحبت میشود؛ بازیگرانی که 40 برداشتهاند؛ نه دیالوگ میتوانند بگویند و نه از اصولِ بازیگری چیزی میدانند. واقعیت چیست؟ او این نکته را مطرح کرد: آدمهایی الان وارد کار ما شدهاند که با 40 برداشت هم جلوی دوربین میروند و بازی میکنند؛ بعضاً زبانشان میگیرد و تپق میزنند؛ دیالوگ که نمیتوانند حفظ کنند و آکسانگذاری سادهای را هم نمیدانند. دنبال فرق ویرگول و نقطهچینند و بر این باورند اینها یکسری خطوطند که در تایپ اشتباه شدهاند!
نکته دوم: هنرمندانی که از در اصلی وارد میشوند، ماندگارند
این بازیگر فقید درباره هنرمندانی که از راهش وارد عرصه سینما و تلویزیون شدهاند این چنین میگوید: بگذارید نکتهای را به عنوان طنز بگویم اصلاً سیستم بر این بنا شده است که آنها کارشان را بکنند و ما هم گلایه و انتقاد کنیم؛ این اتفاق به نمایش همیشگی تبدیل شده است و همچون چرخ گردان، میچرخد. اما هنرمندانی که از در اصلی هنر و هنرمندی وارد این عرصه شدهاند همیشه ماندگارند و مردم آنها را هنرمند خطاب میکنند.
نکته سوم: سریالها عجلهای و شتابزدهاند
اظهارنظر عبدلی درباره ساخت سریالها بدون تأمل و تعمق لازم، این چنین بود: من اعتقاد دارم از روزی که آقای ضرغامی از تلویزیون رفتهاند تلویزیون بارش کج شده است و درست کار نمیکند؛ صرفاً برای بیلان کاری چهار سریال ساخته میشود که ماه رمضان و محرم را پُر کنند. فرقی هم برایشان نمیکند 3 درصد بیننده داشته باشند یا 100 درصد؛ یکماهونیم مانده به مناسبتی عجلهای و شتابزده کار را کلید میزنند و به سریال یا فیلمی بیکیفیت، میرسند؛ چون برایشان کمیّت مهمتر است.
نکته چهارم: همه ما به هنروران سریال تبدیل شدیم
این بازیگر سینما و تلویزیون سپس به سؤال دیگر خبرنگار تسنیم درباره چرایی سریالهایی که با طرح شروع میشوند و چند قسمته به تصویب میرسند؛ بازیگرانی که نمیدانند عاقبت و سرنوشت کاراکتر داستانیشان به کجا میرسد و نمیتواند به شخصیتپردازی درستی برسد؟ این انتقاد را مطرح میکند: یکی از دلایل این است که بازیگر نداند عاقبت کاراکتریاش به کجا میرسد تا هرجا خواستند فلان بازیگر را حذف کنند. این اتفاق برای من در سریالی افتاد که نامش "همسفران" بود. به یکباره از قسمت دهم شخصیتهای اصلی حذف شدند و همه ما به هنروران سریال تبدیل شدیم.
نکته پنجم: دلمان نمیخواهد کار خوب بسازیم
او نکته دیگری را مطرح کرد که شاید به دردِ این روزهای سینما و تلویزیون بخورد؛ "ما بیننده نداریم چون کار خوب نمیسازیم یا تشخیص نمیدهیم که کار خوب چیست یا دلمان نمیخواهد کار خوب بسازیم؛ این فرمول جبری است که متأسفانه وجود دارد و هیچکس هم برای مرتفع کردن آن حرکتی نمیکند."
نکته ششم: یکی از معضلات سریالسازی در ایران، هنروری است
عبدلی در خصوص مشکلات سریالسازی و فقدان فیلمنامههای خوب در تلویزیون، میگوید: فیلمنامه یکی از مشکلات اصلی سریالسازی است اما فقط مشکل فیلمنامه نیست. فقدان تجهیزات، صحنهآرایی و هنرور موضوعند که به آنها توجه نداریم؛ یکی از معضلات سریالسازی در ایران، هنروری است. ما هنرور حرفهای نداریم کارگردان دور از جان تا مرز سکته میرود تا فقط به هنرور بگوید نگاه نکن صحنههای شلوغ را چندینبار بگیرند و بازیگران اصلی را در سرما و گرما به زحمت بیندازند.
نکته هفتم: به خطر افتادن شخصیتپردازی
شاید یکی از نکات بارزِ این گفتوگو همین به خطر افتادن موضوع شخصیتپردازی است؛ اینچنین دربارهاش میگوید: فقدان هنرور حرفهای و تخصصی، بارها بازیگر اصلی را به زحمت انداختهاند و مجبور شده است در گل، آب، سرما، گرما و شرایط سخت و بحرانی، از مرز باورپذیری دور شوند و حتی آن شخصیتپردازی را هم به خطر میاندازد. اینها نکاتی است که همه به آن توجه نمیکنند. معضل ما در سینما، بازیگران کودک، خردسال و نوجوانانی است که آموزش ندیدهاند.