سال گذشته صبا راد و مانی رهنما از ایران مهاجرت کردند. صبا راد و مانی رهنما بارها به اینکه میخواهند بین دو کشور ایران و ترکیه در رفت و آمد باشند تاکید کردند اما گویا این زوج میخواهند اقامت خود را دائمی کنند. صبا راد و مانی رهنما سال 1396 ازدواج کردند. حضور صبا راد و مانی رهنما در اکران خصوصی گربه سیاه مورد توجه کاربران مجازی قرار گرفته است. در ادامه این تصاویر را میتوانید ببینید:
صبا راد متولد 30 آبان 1359 در تهران ، مجری سابق تلویزیون است. علاقه به بازیگری داشت اما بخاطر بیان شیوایی که داشت به سمت اجرا کشیده شد سپس تهیه کنندگی را تجربه کرد و بعد از طلاق اول حالا همسرش خواننده است.
از فیزیوتراپی تا رادیو
سال 1377 وقتی 18 ساله و دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی بود در یک مرکز فیزیوتراپی کار می کرد که محل رفت و آمد چهرها و آدم های مشهوری بود. در نهایت روزی به دعوت یکی از مراجعه کنندگان مرکز که از مسئولان وقت رادیو بود برای تست راهی رادیو شد و بعد از قبولی به استخدام صدا و سیما درآمد.
شروع با برنامه صبحگاهی
اولین اجرایش در رادیو با برنامه ورزش ، نشاط و تندرسی در سال 1377 آغاز شد و کم کم به سمت نویسندگی و نوشتن متن برنامه هم رفت. او سپس در قامت مجری و سپس تهیه کننده ساخت برنامه های مختلف را برعهده گرفت.
شهرت با به خانه بر میگردیم
صبا را در سال 1390 وقتی 31 ساله بود با برنامه سیب که اجرای مشترکی با خانم آرزو جعفرپور داشت توانایی هایش را نشان داد. ایشان سپس در سال 1393 با اجرای برنامه به خانه برمیگردیم به شهرت رسید. تیر ماه 94 بود که در برنامه به خانه بر می گردیم در بخش آشپزی بعد از آماده شدن غذا از آشپز خواست مزه غذا را امتحان کند. او که متوجه نبود ماه رمضان هست شروع به تست غذا و روزه خواری در آنتن زنده کرد. کارگردان که متوجه اشتباه مجری شده بود سریعا دوربین را به سمت دیگری سوئیچ کرد اما تصاویر و فیلم این سوتی به شدت در فضای مجازی سوژه شد.
صبا راد در سال 1392 وقتی 32 ساله بود با مرتضی علی آبادی ازدواج کرد اما این زندگی سه سال بیشتر دوام نداشت و در نهایت سال 95 از هم جدا شدند. مرتضی علی آبادی علاوه بر مجری گری ، مدتی مدیر مجموعه ورزشی تنیس استقلال نیز بود و حالا تجربه بازیگری هم دارد.
خانم رهنما برای بار دوم سال 1396 در 37 سالگی با مانی رهنما خواننده 46 ساله ازدواج کرد ، قبل از اعلام خبر ازدوج عکس های مشترکی از آنها منتشر شده بود. مانی رهنما از ازدواج اول خود یک پسر بنام پارسا متولد 1380 دارد ، مهریه ازدواج او با خانوم راد یک قطعه عاشقانه مورد تایید می باشد.
مانی رهنما متولد 1350 در تهران ، خواننده و آهنگساز سبک پاپ است. موسیقی را از 14 سالگی با پیانو شروع کرد و از سال 1371 وقتی 21 ساله بود نزد زنده یاد بابک بیات موسیقیدان برجسته به مدت 6 سال تحت تعلیم قرار گرفت. او از سال 76 با آهنگ فیلم مرسدس رسما فعالیت خود را شروع کرد.
عجولم
صبا راد : من خیلی آدم عجولی هستم و دوست دارم کارهای بسیاری را انجام بدهم و مانی را اذیت می کنم و در مقابلم او آرام است.
آموزشگاه
حالا در کنار رابطه زن و شوهر این زوج هنرمند یک آموزشگاه موسیقی نیز دارند که مانی و همسرش علاوه بر تدریس موسیقی و فن بیان اداره آنرا هم برعهده دارند.
ما شمال یه ویلاى با صفا داشتیم و در ماه چند بار حتما مى رفتیم که توى اون محیط زیبا روزگار بگذرونیم
همیشه با اومدن نیمه دوم سال و آلودگى هوا و مشکلات تنفسى به فکر کوچ از تهران به شمال مى افتادیم تا اینکه نشستیم و خیلى جدى این موضوع رو برآورد کردیم و به نتایج خوبى هم رسیدیم که یهو مانى گفت:
صبا تو اگه مى تونى شمال زندگى و از تهران دور باشى و براى کارهامون (ضبط کار و آموزشگاه و کنسرت هاى مانى) بیایم تهران و برگردیم چرا نریم ترکیه که یک کشور جدید با فرهنگ و آداب رسوم جدید آشنا بشیم که هم فال هم تماشا
توى چشماش نگاه کردم دیدم اثرى از شوخى یا یه پیشنهاد همینجورى نیست گفتم: آره عزیزم چرا که نه ؟
توضیحات صبا راد در مورد مهاجرتش
صبا راد نوشت:
داستان کوچ ما
تا اونجا براتون گفتم که تصمیم مهاجرت مون قطعی شد و موندیم چکار کنیم، آیا خوونه مون توی تهران محله اقدسیه ازگل و ویلای شمال رو بفروشیم و توی ترکیه ملک بخریم یا نه، بدیم اجاره و خودمون توی ترکیه اجاره کنیم؟!
راستش ما اینقدر توی زندگی اسباب کشی کردیم وجابجا شدیم که یکی از آرزوهامون این بود که دیگه اسباب کشی نکنیم آخه به این دلیل که خوونه مون ازگل و آموزشگاه مانی جان سعادت آباد بود خونه رو اجاره داده بودیم و خودمون هم مستاجر بودیم و هرسال از این طرف به اون طرف غرب تهران وسایل رو جابجا میکردیم که واقعا خیلیها کشیدن و میدونن چقدر سختهخلاصه ما یه سالی بود که گفته بودیم اشکال نداره دیگه ترافیک رو به جون میخریم و میریم توی خوونه خودمون یادمه روزی که داشتیم با کمک مامانم وسایل خوونه ازگل رو میچیدیم به مامانم گفتم مامان من دیگه جابجا نمیشم مامانم زیر چشمی نگام کرد و گفت:خدا کنه...
غافل از اینکه یک سال نشده نه تنها جابجا شدیم بلکه از کشور هم اومدیم بیرون الهی بمیرم برای مامانم که چقدر توی هر اسباب کشی ما اذیت شدنمامان حلال کن توروخداخوب بگذریم.