به گزارش خبرنگار رصدورزشی و به نقل از ورزش سه: گذشتن از فرصتهای مربیگری برای ستارهای مثل فرهاد مجیدی هرگز آسان نیست اما او به پیشنهاد باشگاه استقلال نه گفت، در حالیکه میتوانست به این پیشنهاد، حرفهای نگاه کند، آن را یک فرصت حرفهای ببیند و فارغ از آنچه بین هواداران استقلال میگذرد، پروژه یک و نیم سالهای را شروع کند. چه بسا او میتوانست موفق باشد و خیلی زود موج مثبتی را حوالی خود بسازد یا موفق نباشد و تجربهای بزرگ را پشت سر بگذارد. برای مربی شدن چارهای جز تجربههای مرگبار نیست.
او در همین یک سال اخیر فرصتهای مربیگری بزرگی را در ایران به دست آورده. تیم امید را پس از مدت کوتاه همکاری به دلیل دخالتهای مدیر تیم رها کرد و به استقلال پاسخ منفی داد اما فرهاد مجیدی باید بیپرده این نکته را بداند که این فرصتها نه با سوابق مربیگریاش، بلکه با اعتبار دوران فوتبال و وجه سلبریتی بودنش به دست آمده و باید خیلی زود تبدیل به فرصتهایی شود که فرهاد با ساختن سوابقی موفق در مربیگری به دست میآورد.
مربیان دیگری مثل علی دایی، علی کریمی و دیگران نیز در سالیان اخیر البته با اعتبار دوران فوتبال خود مربی شدند، گاه مثل علی دایی موفقیتهایی را پشت سر گذاشتند و گاه مثل علی کریمی مسیرهای اشتباهی را انتخاب کردند. کریمی بیشتر سلبریتی اینستاگرام باقی ماند تا یک مربی حرفهای که در بازار کار مربیان جایگاهی متکی بر توانایی مربیگری داشته باشد.
حتی علی دایی نیز روزی که در پرسپولیس جانشین زلاتکو کرانچار شد، تصمیمی عجیب گرفت. او به خواست کاشانی روی نیمکت پرسپولیسی نشست که با کرانچار مسیر موفقیتآمیزی را آغاز کرده بود و سرانجام علی دایی با جدلهای بزرگش مقابل حبیب کاشانی، مدیر وقت پرسپولیس، فهمید تن به چه بازی بدی داده بود. فرهاد مجیدی اما شاید تصمیم گرفت که مسیر غلطی را شتابزده انتخاب نکند.
این اولین بار نیست که فرهاد مجیدی از فرصت سرمربیگری در استقلال گذر میکند و به آینده دل میبندد. تصمیمش شاید عاقلانه باشد اگرچه مربیان باید در مقابل فرصتهای بزرگ حریص باشند و از چالشهای بزرگ نترسند اما تصمیم او اینبار همراهی با یک درخواست از سوی هواداران است، هوادارانی که دوست نداشتند ستاره سابق خود را کنار مدیرانی ببینند که منتقد سرسخت رفتار و تصمیمات آنها مقابل آندرهآ استراماچونی هستند. عقل ترس، همان چیزی است که مجیدی در این تصمیم از خود نشان داد و نوشت که امضای معنوی هوادار را پای دعوتنامه استقلال میخواهد.
استقلال بدون فرهاد مجیدی، حالا آسان نمیتواند سرمربی جدید را انتخاب کند و شاید تغییرات بزرگتری را در هیأت مدیره این باشگاه ببینیم. حتی بعید است گزینههای دیگر نیز ساده بپذیرند که جانشین استراماچونی باشند.
استقلال به تغییر فضای مدیریت، به هوایی تازه و تغییر رفتار در باشگاهداری نیاز دارد. این استراماچونی نیست که این نیاز را ایجاد کرده، بلکه ماجرای او بهانهای شده برای درک عمومی این نیاز و طرح عمومی آن وگرنه همیشه چنین نیازی وجود داشت.
باشگاه استقلال بهترین تجربه ممکن را پشت سر میگذارد، همه نشانهها برای درک این نکته که برای هوادار همیشه باشگاه مهمتر از هر چهره است، فراهم شده. فرهاد مجیدی محبوبترین بازیکن نسل اخیر هواداران استقلال است اما او را نمیپذیرند، فتحاللهزاده خود را با روشهای عوامپسند محبوب و مقبول هوادار جلوه میداد اما منافع باشگاه از هر کسی برای هوادار مهمتر است. گرایش هواداران به استراماچونی نیز هرگز نشانه شیفتگی و ناآگاهی نیست، بلکه بهانهای برای نقد روشهای مدیران باشگاه است.