پیمان جبلی درست گفت که عادل و ۹۰ سرمایه است برای رسانهی ملی، اما فقط گفت تا این سرمایه و فرصت تبدیل به دغدغهی دستِ چندمِ مردمی شود که روزگاری حاضر بودند خیلی از ناملایمات را به جان بخرند اما عادل و ۹۰ باشد. حالا و بعد از سپری شدنِ مدت زمانی از آمدن پیمان جبلی، او نیز متوجه شده است که فرصتها را سوزاندهایم و این تنها کاری است که مسئولان آن را به احسنِ وجه انجام داده اند، حالا جبلی باید تصمیم بگیرد ماهی یک بار ۲۰ و ۳۰ شجاع باشد یا ۲۹ روز ۲۰ و ۳۰ باری به هرجهت و مصلحت اندیش به نفع صاحبانِ قدرت!
مرادِ «سعدی» - که روانش شاد باد - از این بیت که میسراید: «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/// کهگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»، آن بوده که لابد باید قدمی برداشت و «جُربزه» ای نشان داد تا در وقت نکوهیده شدن، کار، ناکرده به زبانِ قاصر؛ مبتلا نشود که لااقل بتوان گفت تلاش کردیم و نشد!
این روزها که دولت دارد تلاش میکند مردم را «متقاعد» کند قدمی برداشته یا در حالِ برداشتن است، و مردم که نمیخواهند بدونِ «راستی آزمایی» «بپذیرند» حتی اگر «باور» نکنند، رسانهی ملی گاهی به نعل و گاهی به میخ زنان، نه میانهی این و آن که میانهی حیرانی را گرفته (!) از آن جهت که دست آخر نمیتوان فهمید، رسانهای با آن عظمت در وسعتِ مکانی و وسعتِ دارندگی، با مردم است یا با حاکمیت؟! که مردم میگویند سنبهی حاکمیت پرزورتر است و رسانه میگوید؛ دلش با مردم!
نه از کلامِ مردم که از رنگ رخسارهی آنان میتوان فهمید؛ بالاخره میزان و اندازهی همراه بودگیِ رسانهی ملی با مردم نه سریالهای تکراری «آی فیلم» و نه بخشهای پُرتعداد خبری که ملاکِ سنجش؛ اخبار ۲۰ و ۳۰ است که اگر رخدادهای دست به دست شده در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و به تصویر کشیدنِ برشی بدونِ تعارف از رنجهایی که میبینند و همراهیهایی که نمیبینند، فقط اگر نظائیرِ این گونه مطالبات بر صفحهی شیشهای عیان شد، صدا و سیما میشود «قهرمان مردم» و اگر سانسور یا سرِ همبندی شد، رسانهی ملی در کسری از ثانیه میشود: «رسانهی میلی!» با این توضیح که، مردم به طور قطع از فراز و فرودها و گیر و گرفتها و محدودیتها با خبر بوده و به همین علت است که، ملاکِ سنجش میشود چگونگیِ بازتاب رخدادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.
روزگاری، در میانهی همهی نارضایتی ها، ۹۰ و عادل فردوسیپور، دوشنبهها و بامداد سه شنبه را میهمانِ مردمانی بودند که تا مغزِ استخوان پُر شده بودند از حرفها و خشمهای فروخورده و چه بسا فوتبالی هم نبودند اما ۹۰ شده بود میزان کننده و همین که میدیدند چطور بدون پرده پوشی، اشتباهاتِ داوری نه یک بار که بارها به نمایش در میآید، از فردای ۹۰ و نغز بازیهای عادل فردوسیپور، از نو و این بار با امیدی روشنتر گام در بیرون خانه میگذاشتند گویی سه شنبهی هر هفته، آغاز یک انتهای دیگر بود برای مردمی که صدایشان را نمیشنیدند.
اصلاً فرض را بر این مینهیم که «عادل» و «۹۰» از وقتی جدی شد که «سی. دی» های «۹۰سیاسی» بین مردم رواج پیدا کرد و اندکی بعد؛ «۹۰اقتصادی» و «۹۰فرهنگی» و... و این یعنی «۹۰» نه یک برنامه و یک عدد و یک هیجان که یک نماد شده بود برای به رخ کشیدن بیمسئولیتیها و سوءمدیریتها و حق، ناحق شدگیها با این تفاوت که روی خط کسی نبود که توضیح دهد و «عادل» با قانع نشدن به مخاطب حالی کند که حق با مردم است!
این روزها و همهی هفتههایی که از سکانداریِ «پیمانِ جبلی» در «جام جم» گذشته، اندکی نگاه ها، این بار - کمی تا قسمتی - امیدوارانهتر به رسانهی ملی، میل پیدا کرده است. جامعه میخواهد یکی از جنسِ رسانه و اطلاعرسانی را در ایجاد تغییرات و تن در دادن به ساختارشکنی ها، به اصطلاح محک بزند. جبلی که مثل مجلس یازدهم و دولتِ سیزدهم از «خوزستان» آغاز کرد که این روزها مُد شده است (!)، دقیقاً مثل دولت سیزدهم و مجلس یازدهم با یک وعدهی درشت اما به غایت لرزان آغاز کرد: «با عادل فردوسیپور مشکلی نداریم!» اندکی بعد روزنامهای هر دوشنبه با این تیتر که: «عادل این هفته به استودیوی اختصاصیِ ۹۰ باز میگردد یا نه؟!» به جبلی و اتاقِ فکرِ او گوشزد کرد؛ دارید خراب میکنید... اعتمادِ نصفه و نیمهی مردم را، فرصتِ بادآورده به تیمی که جدید آمده و لابد باید تغییراتی ایجاد کند!
شاید جبلی و دوستانِ او فکر کنند با بازگشتِ عادل و نود، درخواستها و توقع از رسانهی ملی، به یک باره فروکش خواهد کرد، که شاید اگر بازگشتنِ عادل و ۹۰ تا این اندازه به طول نیانجامیده بود؛ حتماً اما، با عادتِ مردم به نگریستن به جای خالیِ عادل، حالا با بازگشتِ عادل هم ممکن است لبخندی از دور نیز خودنمایی نکند، درست مثل خیلی از دیر شده ها... مثلاً برجام که مردم به گونهای از کنارش میگذرند که احساسِ غریبه بودن، تنها تحلیلِ این نوع برخورد مردم با اصلیترین پروندهی ایران در سطح بین المللی است، و این پیامی آشکار به بخشهای مختلف رسانهی ملی است که اگر پرده از چرایی گرانیها برنداشتند یا سری به نُه تویِ گرانفروختنها نزدند مردم با عادل و ۹۰ نیز قهر خواهند کرد مثل قهر کردن با بسیاری از چهرههایی که روزگاری محبوب بودند و حالا دیگر نیستند!
این جا است که باید تاکید کرد؛ مردم، عادل و ۹۰ را دوست دارند اما توقع از رسانهی ملی به قدری بالا رفته که بازگشتِ عادل و ۹۰ در چشم مردم دیگر بزرگ نیست با این توضیح که برخی اوقات، توقع آن چنان بالا میرود که تبدیل میشود به توقع نداشتن؛ وضعیتی به غایت گُنگ که استیصال میآفریند.
فراز و فرود و بالا و پایین شدنهای ۲۰ و ۳۰ طیِ این سالها کم نبوده اما هنوز هم ۲۰ و ۳۰ یک معیار و محک است برای پذیرش و عدمِ پذیرشِ رسانهی ملی، یعنی کافی است این بخش خبریِ همچنان پرطرفدار و همیشه پر حرف و حدیث، باز گردد به ذات و چارچوبهای واقعیِ خود، جامعه با خیالی آسودهتر گام بر میدارد برای مطالبه گری.
گاهی خیال میکنیم اگر ۲۰ و ۳۰ و بسیاری از بخشهای خبری و تحلیلیِ رسانهی ملی دست از محافظه کاری و سرِ همبندی کردن برمیداشتند اساساً خیلی از سر و صداها اینگونه روانهی شبکههای خبری بین المللی و فضای مجازی، بدونِ برخورداری از تردیدها و بههمریختگیها نمیشد هرچند این روزها، اصلِ بازتابِ مثلا اعتراضات اصفهان از ۲۰ و ۳۰ نیز مردم را راضی کرده است.
خلاصهتر این که، مردم، ترجیح میدهند صدایشان شنیده شود و مشکلاتشان دیده، حتی اگر قدمی برداشته نشود و گرهی گشوده نگردد، اما طی این سال ها، نه تنها صدای مردم، مشکلات مردم و حرفهای درستِ منتقدین شنیده نشد که گاهی با وارونه نمایی، برخی که خود «به وجود آورندهی وضع موجود» بودند در جای طلبکار نشستند و مردم شدند ناسپاس و قدرناشناس و همین قدر بیدرایتی برای به راه افتادنِ غائلهی اصفهان کافی است.
سخن به درازا کشید اما در خلاصهترین شکل ممکن باید گفت: این که چرا از میان آن همه نام و شخصیت، قرعه به نام پیمان جبلی زده شد و یا این که اساساً پیمان جبلی بر چه اساسی این صندلی داغتر از داغ را پذیرفت، به کناری مینهیم و میرویم سراغِ اصلِ مطلب که؛ وعدهی آمدنِ عادل و ۹۰ دادن شیرین است اما این وعده اگر به سر نرسد حتماً «برِ تلخ» خواهد داشت به این توضیح که روزی میرسد که مردم نه تنها آمدنِ عادل و ۹۰ خرسندشان نمیکند که چه بسا قیدِ او را بزنند تا ناگهان رسانهی ملی خود را «خلع سلاح» در میانهی بیتوجهی بیابد.
خودِ پیمان جبلی هم به خوبی دریافته که بازگشت عادل و ۹۰ اگرچه برای مردم مهم است اما دغدغهی اصلی نیست پس از همین جا میتوان به یک نتیجهی آنی رسید و آن از دست دادنِ فرصتها است به نحوی که فرصت بعد بیخاصیت شدن راهی خط تولیدِ تهدید نیز میشود.
حالا پیمانِ جبلی است و یک سازمان عریض و طویل و انبوهی از مطالبههایی که بر زمین مانده، آن هم مطالبههایی که دیگر مطالبه نیست یک نماد و اِلِمان است برای آزمودن که به این و آن استانها رفتن و هزار وعدهی شیرین دادن به چه سرانجامی منتهی خواهد شد اما جبلی باید ماهی یک بار لباس محافظه کاری از تن به در کند و شبیه شجاع شدنهای گاه و بیگاه ۲۰ و ۳۰، از خود شجاعت نشان دهد که ریشهی خیلی از نارضایتیها و گلایه مندی ها، دور هم نشستنها در استودیوهای گرانقیمت و گفتن حرفهایی است که یا مردم آن را نمیفهمند یا مردم آن را نمیخواهند.
پیمان جبلی درست گفت که عادل و ۹۰ سرمایه است برای رسانهی ملی، اما فقط گفت تا این سرمایه و فرصت تبدیل به دغدغهی دستِ چندمِ مردمی شود که روزگاری حاضر بودند خیلی از ناملایمات را به جان بخرند اما عادل و ۹۰ باشد. حالا و بعد از سپری شدنِ مدت زمانی از آمدن پیمان جبلی، او نیز متوجه شده است که فرصتها را سوزاندهایم و این تنها کاری است که مسئولان آن را به احسنِ وجه انجام داده اند، حالا جبلی باید تصمیم بگیرد ماهی یک بار ۲۰ و ۳۰ شجاع باشد یا ۲۹ روز ۲۰ و ۳۰ باری به هرجهت و مصلحت اندیش به نفع صاحبانِ قدرت!
آفتاب یزد