جاوید قربان اوغلی دیپلمات بازنشسته در یادداشتی نوشت:در مهرماه ۱۳۸۴، احمدینژاد دو ماه پس از جلوس رسمی در منصب ریاستجمهوری به وزارت امور خارجه آمد.
با توجه به مسئولیتی که در آن زمان داشتم، بالاجبار در زمره افراد حاضر در سالن آیتالله کاشانی در مراسم حضور و استماع سخنرانی ایشان بودم. یکی از افراد حاضر از او درباره برنامه دولت جهت «جلوگیری از فرار مغزها» سؤال کرد.
پاسخ احمدینژاد اکثریت حاضر در آن جلسه را حیرتزده کرد. باورش بسیار سخت بود که رئیسجمهور کشوری بگوید: «چه مانعی دارد کسانی که به هر دلیلی از ما خوششان نمیآید، از کشور بروند. چه کسی گفته باید این افراد را بهزور نگه داریم. بگذارید بروند». نتیجه محتوم این نگاه به «مردم» و بهویژه سرمایههای علمی کشور بر کسی پوشیده نیست.
چند سال قبل از این ماجرا، در دیدار وزیر و مسئولان ارشد وزارت خارجه با زندهیاد هاشمیرفسنجانی حضور داشتم. یکی از سفرا گفت در کشور محل مأموریت من تعداد کثیری از ایرانیان هستند که هم از مکنت مالی و هم از موقعیت اجتماعی موجه و مورد احترام برخوردارند. آنان تمایل دارند به ایران سفر کنند. مشکل این است که اعتبار پاسپورت ایرانی آنها خاتمه یافته و به دلیل اخذ تابعیت آن کشور مقررات و قوانین اجازه صدور پاسپورت جدید ایرانی به آنها را نمیدهد. هاشمی از دکتر ولایتی دراینباره و اینکه صدور پاسپورت ایرانی برای این افراد چه مشکلی دارد، سؤال کرد.
ولایتی از مجتبی میرمهدی معاون کنسولی خود خواست به این سؤال پاسخ دهد. او با استناد به مواد قانونی موجود آن زمان و تبصرههای مربوطه درخواست آن دسته از ایرانیان را مغایر قانون ذکر کرد. هاشمی پس از شنیدن همه حرفها رو به ولایتی کرده و گفت: «به همه سفارتخانهها اطلاع دهید صدور پاسپورت جدید برای متقاضیانی که تصویری (کپی) از شناسنامه یا پاسپورت قدیمی ایرانی یا هر مدرکی که نمایانگر اصل و نسب ایرانی آنهاست دارند، بلامانع است».
او در ادامه از ولایتی خواست برای رفع این مشکل با همکاری وزارتخانهها و نهادهای ذیربط لایحهای تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارسال کنند. بیهیچ تفسیری دو نگرش فوق فارغ از شکل و شمایل ظاهری شهروندان و دستهبندی آنان، دو نتیجه انکارناپذیر در حکمرانی و نگرش آحاد مردم به حاکمان، برنامهریزی کلان، دلبستگی به کشور و کاهش یا افزایش مهاجرت دارد.